این پارت سوم هست امیدوارم خوشتون بیاد
همینطور که گریه میکردم داد زدم:این معجزه آسا هارو برای چی میخوای؟هیچ میدونی چه کار کردی؟حاک ماث گفت:این کارا همش به خاطر توئه آدرین!من میخوام مادرت برگرده.اصلا باورم نمیشد یعنی...پدرم..پدرم حاک ماث بود ؟یعنی تمام مدت با حاک ماث زندگی میکردم؟ گفتم : پدر،چرا این کارو کردی؟کسایی که مردن دیگه زنده نمیشن.خیلی چیزا ارزششون بیشتره. و به طرف مرینت رفتم..
اون روی زمین بیهوش افتاده بود.احتمالا فشار زیادی بهش وارد شده بود. تکونش دادم و گفتم:مرینت...مرینت..تو رو خدا بلند شو ...همش..همش تقصیر من بود... همش... . چند دقیقه گذشت و دیدم که مرینت چشاشو باز کرد گفتم:وای خدای من مرینت حالت خوبه؟من واقعا متاسفم...نمیخواستم اینجوری بشه.من همه چیو خراب کردم. و اشک از چشام جاری شد..
دیدم که نشست و ...تنها چیزی که گفت این بود:آدرین،گریه نکن! . همین. نه بهم سیلی زد نه چیزی.از مهربونیش گریم گرفت و گریه کردم. گفت:اتفاقیه که افتاده.تقصیر من بود که به اون قرار اومدم.باید درستش کنیم.اما... میگن هیچ اتفاقی بی دلیل نیست.آدرین من از دستت خیلی ناراحت شدم اما به نظرم کار خوبی کردی.من تو رو میبخشم ...
خیلی خوشحال شدم و اونو در آغوش گرفتم و گفتم:ممنون مرینت،ممنونم..من ... من اگه میفهمیدم که تو پشت اون ماسکی... . حرفم رو قطع کرد:کار از کار گذشته.اول باید همه چیو درست کنیم. درست در همون لحظه
بانیکس اومد و گفت:شما چه کار کردین؟زود همراه من بیاین!باید همه چیو درست کنیم!
گفتم:باشه و همراهش رفتیم. گفت :باید برگردین به گذشته و همه چیزو به حا لت اول برگردونین. من داشتم میگفتم باشه که مرینت حرفم رو قطع کرد:نه! نه؟باتیکس اینو گفت و بهش زل زد مرینت گفت:من...من تمام مدت تو مدرسه عاشق آدرین بودم و عذاب وجدان داشتم که دارم دل کت نوار رو میشکونم...اما...حالا که همه چی معلوم شده نمیخوام کاری کنم که یادمون بره کی بودیم. اینجوری همه چی مثل گذشته میشه و هم دل من میشکنه و هم دل آدرین.بانیکس به مرینت گفت:یعنی میخواین هویت همو بدونین ولی کس دیگه ندونه؟ سرش رو تکون داد. بانیکس موافقت کرد و ....
مارو به وقتی برد که قرار داشتیم. بقیه از زبون مرینت:به کت نوار گذشته نگاه کردم که دست من گذشته رو گرفته بود. من و آدرین پیش گذشتمون رفتیم . اونا باورشون نمیشد.تا مارو دیدن من گذشته گفت:آدرین اینجا چه کار میکنه؟و کت نوار گذشته گفت:مرینت اینجا چه کار میکنه؟
گفتم :وقت برای این حرفا نیست و برای خودم توضیح دادم:ببین..الان کت نوار میخواد هویتشو فاش کنه و وقتی فاش کرد تو ناراحت میشی و آکوما تایز میشی. نباید ناراحت بشی اینجوری همه هویتتونو میفهمن. ببین...کت نوار آدرینه همزمان آدرین گفت:و لیدی باگ مرینته. هر دو تعجب کرده بودن. گفتم :مای آینده نمیخوایم هویت همو دیگه نفهمیم و میخوایم کاری کنیم که فقط ...
خودمون هویتمونو بدونیم.دیگه فک کنم وقتش رسیده. خدارو شکر هیچکی آکوما تایز نشد و همه چی درست شد...
برگشتم پیش بانیکس و گفتم:تموم شد. گفت:واقعا؟گفتیم آره .گفت:مرینت تو میدونی حاک ماث کیه؟ باورم نمیشد این حرفو زده. با آدرین همزمان گفتیم:این دیگه چه سوالیه! معلومه که نمیشناسیمش. واقعا تعجب کرده بودم که بانیکس همچین چیزی گفته بود... ادامه داد:خب پس همه چی درست شد حالا میتونین هویتتون رو پیش هم نگه دارین و تو مدرسه م زیاده روی نکنین.. خندیدیم به حرفش گوش دادیم و برگشتیم به گذشته... . بچه ها هنوز یه فصل دیگه مونده که تو اون ما به پنج سال بعد میریم و اونجا شاهد عروسی مرینت و آدرین هستیم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بانیکس همه چیو خراب میکنه همش
ازش متنفرم
نه بابا