
تابسانی که گذشت

نمیدونم از کجا باید شروع کنم… فقط میدونم از تابستون امسال که وارد زندگیم شدی، همهچیز رنگ دیگهای گرفت یه چیزی بین آرامش و هیجان، بین لبخند و فکر، توی روزهام افتاد که قبلاً نمیشناختمش هر روز که بیشتر میگذره، بیشتر مطمئن میشم بودنت یه اتفاق معمولی نبود… انگار خدا خواست یه لحظه مسیر زندگیمو عوض کنه و تو رو فرستاد از اون موقع تا الان، حتی سکوتهامم فرق کردن ممنونم که اومدی… و کاش بدونی چقدر باعث شدی «منِ این روزا» شبیهتر بشه به چیزی که همیشه آرزوشو داشتم 🌿💫
...از تابستون که اومدی همهچی برام یهجور دیگه شد. انگار روزا بوی لبخند گرفتن و شبهام از فکر تو آرومتر شدن دیگه حتی چیزای سادهی زندگیمم معنای تازه پیدا کردن ... چون یه گوشه از هر حس قشنگی به تو وصله تو شدی اون دلیل کوچیکی که باعث میشه به همهچیز امیدوارتر نگاه کنم شدی لبخند بیدلیلِ هر روزم شدی اون حس امنی که هیچکس قبل از تو نتونست بسازه... نمیدونم آینده قراره چطور باشه، ولی یه چیزو مطمئنم از وقتی تو اومدی، من دیگه مثل قبل نیستم — بهترم 🤗💖
...و شاید قشنگترین بخشش اینه که همهچی با تو واقعیتر شده... حتی سکوتهام با تو فرق دارن حتی فکرام بوی آرامش میدن تو فقط یه اتفاق نبودی یه تغییر بودی از اون تغییرایی که تا آخر عمر آدم یادش میمونه گاهی فکر میکنم اگه تابستون دوباره تکرار شه بازم همون مسیر رو میرم بازم همون نگاه، همون حس، همون لحظه... چون هیچ چیزی تو دنیا با حس پیدا کردنت قابل مقایسه نیست ممنون که هستی... همین بودنِ سادهت، دنیای منو قشنگتر کرده💖🍂
و هرچی از اون روز میگذره بیشتر مطمئن میشم که بعضی آدمها رو خدا برای زمان درست میفرسته نه زودتر نه دیرتر دقیقاً همون وقتی که باید بیان تا مسیر دلت عوض بشه تو شدی همون حضورِ درست.. نه فقط یه فصل از زندگیم بلکه معنای واقعیِ “اتفاق خوب” شاید دنیا هر روز تغییر کنه شاید فاصلهها یا سکوتا بینمون بیاد ولی بدون... هیچ چی نمیتونه حس این تابستون و شروع با تو رو از دلم بگیره چون از وقتی اومدی من دیگه «منِ قبل از تو» نیستم و واقعاً نمیخوام دوباره اون آدم بشم🫂💕
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قشنگ بود ◡
عالی✨
چقدر اشنا بود
فرستتتتت