دختری به نام سوفی.............(پارت 34)

دختری امگا به نام سوفی دوستی به نام بئاتریكس دارد که از پشت به او خن...ر میزند.او معتقد میشود که ادم ها غیر قابل اعتمادهستند تا اینکه......

اِولین خشکش زد.سوفی هم همین طور! -ر....رز! چند ثانیه که برای سوفی چند سال طول کشید گذشت.بعد اولین به خودش آمد و صورتش از عصبانیت سرخ شد.فریاد زد: -چطور جرئت میکنی...! با عصبانیت به رز خیره بود.سوفی نگران بود این سی.لی کار دست رز بدهد.هرچه نباشد اولین یک آلفا بود و رز یک امگا.رز حتی امگای سر.کش هم نبود که بخواهد اینطوری کسی را بز.ند! او یک امگای مطیع بود و حتی سوفی که یک امگای سر.کش بود همچین جرئتی نداشت که بخواهد یک آلفا را بز.ند!

نفس های بلند اولین گوش سوفی را پر کرده بود.اولین دست هایش را مشت کرده بود و دندان هایش را بهم میسایید بعد از چندلحظه فریاد زد: -دیگه کافیه!این همه بی احترامی کافیه!چطور جرئت میکنی روی یک آلفا دستتو بل.ند کنی؟! بعد دستش را بلند مرد که بز.ند توی گوش رز که سوفی سریع و به هر سختی ای یود از جایش بلند شد و سرم هایی که به او وصل کرده بودند را از دستش کند. بعد سریع رفت جلوی رز و مچ دست اولین را گرفت. -سوفی!

رز زیر لب این را گفت و با چشمان متعجب خواهرش را نگاه میکرد. سوفی رو به اولین گفت: -فکر نمیکنی به جای این کارا باید بیای عیادت کسی که توی قهوه اش س.م ریختی؟یا مثلا به اون دختر ترسوت بگی که من فقط حقیقت رو گفتم؟هوم؟ اولین درحالی که دندان هایش را بهم میسایید گفت: -من توی قهوه تو س.م نریختم سوفی! -جدا؟ولی به جز من و تو که کسی توی اون خونه نبود! اولین داد زد: -از کجا معلوم خواهرت یا حتی خودت توی قهوه ات س.م نریخته باشن تا منو خراب کنن؟!ها؟!

سوفی با خونسردی گفت: -صداتو بیار پایین اولین!میدونی که کار خودت بوده چرا من که پول آنچنانی در بساط ندارم باید خودمو مس.موم کنم و بعد بیام بیمارستان تا پول بیمارستان هم بدم؟ -تو فقط یه امگای مزا.حمی! چشمان رز گرد شد.خشکش زد. مز.احم؟مزا.حم؟!واژه ای که رز از آن متنفر بود.دلش میخواست ان واژه هیچوقت گفته نشود! رز بازوی سوفی را گرفت و با ملایمت او را کنار کشید. -رز من... رز بدون اینکه به سوفی نگاه کند گفت: -خودم حلش میکنم سوفی!...

ای بابا دستم خورد😑