
از دیرباز، تمدنهای مختلف در سراسر جهان درباره این موجودات کنجکاو اسطورههایی ساختهاند؛ از خرافات درباره خوشیمنی آنها گرفته تا داستانهایی که در آنها گربهها ویولن میزنند، در گهوارهها مینشینند یا همراه جغدها در قایقهای سبز نخودی به دریا میزنند. گربهها در بسیاری از ادیان نیز دیده میشوند، هم بهعنوان موجوداتی فرشتهوار و هم اهریمنی. چه این روایتها درست باشند و چه نه (که نیستند)، در ادامه برخی از باورهای جالبی را میبینیم که فرهنگهای مختلف در طول تاریخ دربارهٔ گربهها داشتهاند.
۱. گربهها نفس نوزاد را میدزدند قرنها در انگلستان این باور وجود داشت که گربه ممکن است وارد گهوارهٔ نوزاد شود و با “مکیدن” نفس او باعث خفگی و مرگش شود. (در برخی روایتها، گفته میشد که گربه از روی حسادت چنین میکند، چون نوزاد تازه متولدشده ناگهان توجه صاحبش را از او گرفته است؛ در نسخههای دیگر گفته میشد که این کار به خاطر بوی شیر روی لبهای نوزاد است.) در سال ۱۷۹۱، هیئت منصفهٔ یک تحقیق پزشکی قانونی در پلیموث انگلستان، گربهای را به همین شکل به جرم نوزادکشی مقصر دانست. این افسانه آنقدر ریشهدار بود که حتی مهاجران آن را به دنیای جدید هم بردند. در سال ۱۹۲۹، Nebraska State Journal گزارشی ادعایی از یک پزشک منتشر کرد که گفته بود شاهد صحنهای بوده که در آن یک گربهٔ خانگی “روی سینهٔ نوزاد خوابیده، پنجههایش را دو طرف دهان کودک گذاشته، لبهایش را بر لبهای نوزاد فشرده و صورت نوزاد به سفیدی جسد و لبهایش به کبودی مرگ درآمده بود.
۲. آنها شما را به عنوان شام کریسمس میخورند! ایسلند، با تمام زیباییهای فانتزی و کیفیت بالای زندگیاش، داستانهای کریسمسی نسبتاً وحشیانهای دارد. به نظر میرسد که Íslendingar با ترس از Jólakötturinn، گربهٔ یول بزرگ و خونخوار بزرگ میشوند، که در اطراف سرزمینهای یخزده در زمان کریسمس پرسه میزند و به دنبال انسانها برای خوردن است. اما این گربههیولا، برخلاف انتظار، به دنبال خوردن کودکان بدجنس نیست. او چشم و سلیقهای برای مد دارد و به دنبال کسانی است—چه کودک، چه بزرگسال—که در شب کریسمس لباسهای نو و شیک نپوشیدهاند. (کشاورزان این داستان را برای کارگران خود تعریف میکنند تا آنها را تشویق کنند قبل از پاییز، پردازش پشم را تمام کنند و همه بتوانند لباسهای نو خود را آماده کنند پیش از آن که گربهٔ کریسمس که همه را میخورد ظاهر شود.) این افسانهٔ عجیب و غریب شبیه چیزی از عصر وایکینگها به نظر میرسد، اما چندان قدیمی نیست—اولین بار در قرن ۱۹ به چاپ رسید و تا اوایل قرن ۲۰ به سبک شعر ایسلندی واقعی محبوب نشد.
۳. آنها باعث مرگ سیاه شدند در قرون وسطی، گربهها اغلب بهعنوان موجوداتی شوم در نظر گرفته میشدند که اساساً همان قدرتهای جادوگران و ساحران را داشتند و آشکارا با شیطان همدست بودند. گاز گرفتن گربه سمی بود، گوشتش نیز سمی بود و اگر نفسش را بو میکردید، به سل مبتلا میشدید. بنابراین، وقتی طاعون بوبونیک در قرن ۱۴ قارهٔ اروپا را فرا گرفت و در برخی مناطق تا ۶۰٪ از جمعیت را کشت، طبیعی بود که تصور شود شیطان مسئول است و آثار آن مستقیماً به گربههای دستنشاندهاش نسبت داده شد. تعداد زیادی گربه—بهویژه گربههای سیاه—در این موج طاعون نابود شدند و گاهی صاحبانشان نیز با آنها کشته شدند. البته این اقدام نادرست بود، زیرا عامل واقعی انتشار طاعون، کک شرقی بود که روی موشها زندگی میکند و با تعداد بسیار کمتر گربهها برای کنترل جمعیت آنها، جمعیت موشها در اروپا افزایش یافت و به تبع آن، طاعون نیز گسترش یافت.
۴. آنها خوششانساند، اما فقط در رنگها، تعداد پنجهها و سطح بامزگی خاص ژاپنیها معتقدند گربهها خوششانس هستند، اما شرایط زیادی برای این خوششانسی وجود دارد. منِکی-نکو («گربه دعوتکننده») یک طلسم نمادین ژاپنی است که گفته میشود خوششانسی به صاحبش میآورد، معمولاً به شکل پول. یک افسانه توضیح میدهد که گربهای در ژاپن روزی با پنجهاش به یک فرمانروا اشاره کرد تا وارد خانه شود، که او را از صاعقه نجات داد، و بنابراین گربهای که با پنجهاش اشاره میکند، حرکتی خوشیمن محسوب میشود. گربههای رنگلاکپشت نیز در ژاپن خوششانس در نظر گرفته میشوند. یک باور بودایی میگوید گربهای با پوشش تیره وعدهٔ طلا میآورد، در حالی که گربهای با رنگ روشن نقره میآورد. در روسیه، گربههای راشن بلو خوششانس محسوب میشوند. بسیاری از فرهنگها فکر میکنند گربههای چندانگشتی (با پنجههای اضافی) طلسم خوششانسی هستند و گفته میشود دریانوردان اولیه که به آمریکا سفر میکردند، گربههای چندانگشتی را با خود میآوردند تا سفرهای امنی داشته باشند، به همین دلیل امروز هنوز تعداد زیادی گربهٔ چندانگشتی در نیوانگلند وجود دارد. نهایتاً، در چین گفته میشود هر چه یک گربه پیرتر و درشتتر شود، خوششانستر خواهد بود.
۵. آنها زنانی تحقیرشده در لباس مبدل هستند که عاشق خوردن نوزاداناند این افسانه از کتاب مقدس میآید. همانطور که میدانید، همسر سابق و نافرمان آدم، لیلیت، در کتاب اشعیا ذکر شده است؛ اشاره به یک شخصیت شیطانی قدیمیتر از فولکلور عبری که عاشق خوردن نوزادان بود. اما آیا میدانستید او میتوانست به گربه هم تبدیل شود؟ بر اساس باور برخی یهودیان سفاردی، لیلیت همچنین به نام ال بروشا شناخته میشد، یک شیطان که نوزادان را میخورد و شکل گربهای عظیم، سیاه و چندشکل به خود میگیرد. او نوزادان را بیشتر دوست دارد و شبها آنها را تعقیب میکند، تا هر قطره خونشان را به سبک خونآشام بیرون بکشد. او گاهی در فولکلور به شکل جغد زوزهکش هم ظاهر میشود.
۶. آنها در واقع کوزههای زنده برای روحهای انسانی هستند یک فرقه خاص بودایی که زمانی در پادشاهیهای سابق سیام و برمه وجود داشت، معتقد بود وقتی میمیرید، اگر به اندازه کافی مقدس باشید، روح شما به یک گربه منتقل میشود تا در امان بماند. به این ترتیب، روحهای ویژه در نوعی برزخ گربهای زندگی میکردند و وقتی گربه میمرد، روح پاک به بهشت صعود میکرد. این فرقه بهوضوح گربهها را بسیار محترم میشمارد، و گربههای خوابیده را در پای مجسمههای بودا به تصویر میکشد. اگرچه سیام اکنون تایلند نامیده میشود، یک مراسم که هنوز در تاجگذاری پادشاه جدید تایلند رعایت میشود، این است که یک گربه زنده مزین به جواهرات طلا به او تقدیم شود. (البته یک گربه سیامی.) به این ترتیب، تصور میشود روح پادشاه پیشین قادر است از طریق چشمان گربه تاجگذاری را مشاهده کند.
۷. آنها در مناطق سلتیک پرسه میزنند (یا حداقل یکی از آنها این کار را میکند) در فولکلور باستانی اسکاتلند و ایرلند، یک گربه سیاه بزرگ با لکه سفید مشخص روی سینهاش، به نام Cat Sìth، در شبها پرسه میزند و به دنبال دزدیدن روحهاست. در مراسم بیداری و تدفین، برای حفاظت از روح فقیر متوفی در برابر این گربه زیرک، انواع حواسپرتیها برای منحرف کردن آن استفاده میشد، مانند گیاه نعنای گربه یا موسیقی بلند. همچنین در اتاقی که جسد در آن بود، هرگز آتشی روشن نمیکردند، زیرا هر گربهای دوست دارد کنار شومینه گرم بخوابد. این گربه شبحگونه به اندازه برخی گربههای دیگر در داستانهای عامیانه بزرگ نیست—حدود اندازه یک سگ است—و در واقع یک جادوگر است که میتواند به گربه تبدیل شود، اما فقط میتواند ۹ بار این کار را انجام دهد. پس از آخرین تبدیل، او برای همیشه در قالب گربه باقی میماند. Cat Sìth کاملاً بد نبود. هر سال، در جشنواره گالیک سامهاین، کاسههای شیر برای او بیرون خانهها گذاشته میشد و او در عوض خانهها را برکت میداد. با این حال، اگر کاسه شیر برای جادوگر نمیگذاشتید، نفرین میشدید و شیر تمام گاوهایتان خشک میشد.
۸. آنها میتوانند صحبت کنند، تابوت حمل کنند و یک سلطنت تشکیل دهند در داستان بریتانیایی پادشاه گربهها، یک گورکن (در بعضی نسخهها فقط در حال راه رفتن در جاده است) با گروهی از نه گربه سیاه با لکههای سفید روی سینه روبهرو میشود که یک تابوت مینیاتوری به اندازه گربه حمل میکنند و تاجی روی آن قرار دارد. یکی از گربهها به مرد میگوید: «به تامی تیلدرام بگو که تیمی تولدرام مرده است.» مرد متعجب به خانه بازمیگردد و این خبر را به همسرش میرساند، در حالی که گربه خانگی آنها با میوهای هیجانزده داستان او را قطع میکند. زوج، حرف او را نادیده میگیرند و به بحث درباره این رخداد عجیب ادامه میدهند. در نهایت، مرد از همسرش میپرسد آیا میداند تامی تیلدرام کیست تا بتواند به او خبر دهد که تیمی مرده است، که در این لحظه گربه با زبان رسمی انگلیسی فریاد میزند: «چی؟ تیم پیر مرده؟ پس من پادشاه گربهها هستم!» در این هنگام، گربه خانگی—که نامش اولد تام Old ) Tom) است—به داخل دودکش میپرد و دیگر هرگز دیده نمیشود.
۹. آنها میتوانند هوا را پیشبینی کنند یا بهتر است بگوییم، شما با تماشای آنها میتوانید این کار را انجام دهید. گفته میشود در انگلستان اگر گربهای روی پرده یا فرش پنجه بکشد، هوای بادخیز را پیشبینی میکند، و ولزیها معتقد بودند که اگر مردمک گربه بزرگ شود، باران در راه است. همچنین گفته میشود اگر گربه به طور مشغول گوشهای خود را تمیز کند، باران پیشبینی میشود. اگر گربه مدام به بیرون پنجره نگاه کند، باران در راه است، و برخی میگویند وقتی گربه با چهار پنجه جمع شده زیر بدنش میخوابد، باران خواهد آمد. اگر گربه روی پشتش بخوابد نیز طوفان باران در راه است. بهطور کلی، اگر گربه کاری انجام دهد، باران خواهد بارید.
۱۰. آنها در دریا زندگی میکنند و طوفان به پا میکنند ماهیگیران خرافاتی در جزایر بریتانیا ممکن است کمی ماهی را «برای گربه» به دریا بازگردانند. این گربه افسانهای زنی بود که «بیشتر از آنچه یک مسیحی باید بداند» میدانست (یعنی یک جادوگر) و با نامزدش، یک ماهیگیر، به سفر دریایی رفت. در طول سفر، او تمام ناوگان را نفرین کرد و با ایجاد طوفان کشتی را به گل نشاند، تا انتقام اعضای خدمهای را بگیرد که فکر میکردند حضور زن در کشتی بدشانسی است و میخواستند او غرق شود. او به گربهای چهارچشم تبدیل شد که در اقیانوس پرسه میزند و ماهیگیران هنوز لقمهای غذا به او میدهند تا خشمش فروکش کند، مبادا دوباره چنین کاری انجام دهد. بسیاری از ملوانان و ماهیگیران نیز معتقدند که اگر گربهای از کشتی به دریا بیفتد، طوفان خواهد آمد و کشتی واژگون خواهد شد.
۱۱. آنها میتوانند چهرهی خود را به نوزادان متولد نشده انتقال دهند در چندین نقطه از اروپا، بر این باور بودند که برای یک زن باردار کار درستی نیست که گربهای را بغل کند یا اجازه دهد روی دامنش بخوابد. در پرتغال، گفته میشد گربه میتواند کودک را به خال مبتلا کند. در انگلستان نیز بر این باور بودند که نوزاد یا با نشانی مادرزادی به شکل گربه متولد میشود یا با صورتی شبیه به گربه. این موضوع کمی ناعادلانه است، زیرا در افسانهای دیگر از انگلستان گفته میشود گربههای سیاه بهعنوان هدیهی عروسی خوششانسی میآورند، همانطور که عطسهی یک گربه (با هر رنگی) در نزدیکی عروس در روز عروسیاش خوشیمن تلقی میشود.
12. آنها برای شیطان کار میکنند. مردم قرون وسطی فکر میکردند که گربهها قاصدهای روحی شخصی شیطان هستند و روحها را به جهنم میبرند. گفته میشد سه مویی که در نوک دم گربه وجود دارد «موهای شیطان» است که گربه را وادار میکند تمام شب بیدار بماند و پرسه بزند، وقتی که همه موجودات مسیحی باید خواب باشند. در جنوب آمریکا باور داشتند هر کسی که گربهای را غرق کند، توسط خود شیطان مجازات خواهد شد. در اروپا گفته میشد بچهگربههایی که در پایان فصل تمشک به دنیا میآیند، بهویژه بازیگوش هستند، و این به این دلیل بود که وقتی شیطان در پایان تابستان از بهشت بیرون انداخته شد، در میان خارهای تمشک فرود آمد، بنابراین روح بچهگربهها را با شیطنت آغشته کرد. مسیحیان اولیه باور داشتند اگر گربهای روی قبری بنشیند، روح مرده توسط شیطان تسخیر میشود. همچنین اگر دو گربه در حال جنگ روی قبر در طول مراسم خاکسپاری یا نزدیک فرد در حال مرگ دیده میشدند، باور داشتند که آنها در واقع یک فرشته و یک شیطان هستند که بر سر روح آن فرد با هم میجنگند—در قالب گربه.
13. آنها کاکتوس هستند حدود یک قرن پیش، داستانهای بلند در سرزمین پوئبلو و ناواهو در شمال مکزیک و آریزونا گربهای زنده، متحرک و نفسکش شبیه کاکتوس را توصیف میکردند، با سوزن به جای مو و دو تیغ تیز به جای دستهای جلویی. این گربه-کاکتوس دوست داشت به اطراف برود و پایههای کاکتوسهای واقعی را با پنجههای چاقوییاش ببرد تا شیرههای آن جمع شود. این کار را دقیقاً روی ۸۰ کاکتوس انجام میداد. وقتی کارش تمام میشد، موجود به ابتدای مسیر بازمیگشت، از شیره کاکتوسها مینوشید و سپس به اطراف میرفت و باعث دردسر در منطقه میشد.
14. آنها به طور کلی موجوداتی اسرارآمیز هستند. در بسیاری از فرهنگها، همانطور که احتمالاً تاکنون متوجه شدهاید، گربهها موجوداتی اسرارآمیز به شمار میآیند. مصریها آنها را خدایان میدانستند و کشتن یک گربه مستوجب مرگ بود. وقتی گربهای از خانواده میمرد، کل قبیله به سوگواری میپرداخت. در شمال، هر گربه جنگلی نروژی افسانهای یا پری است یا غول مبدل—و تفاوت آنها را میتوان با نگاه کردن به چشمانشان فهمید. گفته میشود که چشمان گربه بهعنوان پنجرهای به جهان پریان (یا جهان غولها، که احتمالاً همان جهان است) عمل میکنند و اگر از طریق آنها نگاه کنید، میتوانید تصاویر دنیای جادویی آن سوی را ببینید.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
فرصت ᕱ⑅ᕱ