
موسیقی را فقط با گوش نمیشنوند، با قلب میفهمند! 🎶✨ داستان شگفتانگیز موسیقیدانانی که با وجود ناشنوایی، جهان را با نواهایشان تکان دادند. الهام_بخش

پری زنگنه اگر بخواهیم درباره یکی از مشاهیر نابینای ایرانی که سالهای سال تلاش کرد تا درباره نابینایان روشنگری کند و جامعه را با آنها آشنا کند، صحبت کنیم، میتوانیم به پری زنگنه اشاره کنیم؛ فردی که خود میگوید: «مسئله نابینایان بحث وجدانی و پراهمیت زندگی من است و همیشه در کنار همه ابعاد زندگی خودم آن را داشتهام». پری زنگنه از کودکی صدای خوشی داشت و اولین درسهای آواز را نزد استادان ایرانی فرا گرفت. او در کنسرواتوار عالی موسیقی تهران این درسها را ادامه داده و در کشورهای اتریش آلمان و ایتالیا مطالعات و دانشپژوهی را به کمال رساند. صدای استثنایی با بعد وسیع، او را قادر به خواندن هر اثری کرده است. از این رو مجموعههای آوازی او نه تنها آثار سنگین کلاسیک را در برمیگیرد؛ بلکه ترانههای شیرین و عطرآگین فولکلور و ترانههای زیبا و ساده کودکانه را نیز شامل میشود. پری زنگنه هنرمندی است که در عنفوان جوانی، آن هم در ۲۷ سالگی به علت تصادف ماشین نابینایی خود را از دست داد اما همین امر بعدها بهانهای شد تا این هنرمند توانای موسیقی ایران، خدمات ارزندهای به جامعه نابینایان داشته باشد؛ خدماتی از جمله نوشتن کتاب درباره نابینایان تا رویدادهای خیریه. این خواننده درباره نگاه جامعه به نابینایان و این عارضه جسمی گفته است: «نظر من این است که نابینایان به ظاهر نابینا هستند ولی واقعا این جامعه است که در مقابل آنها نابیناست. چون چیزی راجع به نابینایی نمیدانند و این شد که در کتاب «آنسوی تاریکی» اطلاعاتی درباره نابینایان دادم تا آگاه باشند؛ بلکه محدودیت نابینایان آسان شود و از بین برود. البته من امیدوارم نابینایی از انسانها رخت بربندد ولی میدانیم که چنین چیزی محال است و چنین عضو زیبا، حساس و بدون پوشش همیشه در معرض خطر است و اینگونه نیست که به زمان یا عده محدودی ختم شود. خود من در ۲۷ سالگی در یک تصادف که شیشههای غیر استاندارد اتومبیل شکست و در چشمانم رفت، نابینا شدم.»

غلامحسین بنان بنان از تیزهوشترین آوازخوانان ایرانی بوده است. او با درک درستی از زمانه خویش پا به عرصه هنرنمایی در آواز و تصنیفخوانی میگذارد اما بنان پیش از آن به شدت شاگردی کرده و سیر و سلوکی سخت را پشت سر گذاشته است. بنان در خانوادهای هنرمند رشد میکند و خودش هم پیانو مینوازد. در ادامه کسانی مثل کلنل علینقی وزیری نیز که عزمی جدی برای به روز کردن موسیقی ایرانی دارند، سر راهش قرار میگیرند. بنان شاید تحت تأثیر وزیری و البته با توجه به هوش و قریحه والای خودش به ضرورت خواندنی دیگرگونه در روزگار جدید پی میبرد و وجه جدیدی همچون بمخوانی را وارد آواز و تصنیف ایرانی میکند. زندگی غلامحسین بنان تحت تاثیر یک حادثه قرار گرفت. او در ۲۷ دی ۱۳۳۶ به همراه دو نفر از دوستانش در راه بازگشت از یک میهمانی به سمت خانه بوده که ناگهان در حوالی کاروانسرای سنگی یک تانکر نفتکش فاقد چراغ ایمنی عقب و پوشیده از گل و لای در مقابلش پیدا میشود و تصادف شدیدی بین خودروی بنان و آن تانکر نفتکش رخ میدهد. بعد از برخورد شدید، بنان از ناحیه صورت و چشمها آسیب میبیند. بنان بیشک همان کاری را با در نظر داشتن هر آنچه پیشتر در آواز داشتهایم با این هنر کرد که نیما یوشیج با شعر! پس به یک معنا بنان، نیمای آواز ایرانی بود. او بود که به گلپایگانی، شجریان، نادر گلچین و ایرج قدرت و جسارت پرواز و پریدن در آسمان هنر آواز را ارزانی داشت.

نورعلی برومند نورعلی برومند استاد موسیقی و نوازنده چیرهدست انواع سازهای سنتی ایرانی به شمار میرفت که نقش بسزایی در تکامل و انتقال موسیقی به نسلهای بعد از خود داشت. وی در حفظ و اشاعه ردیف موسیقی سنتی تلاشهای ارزندهای کرد به گونهای که بسیاری او را احیاگر موسیقی اصیل ایرانی میدانند. این موسیقیدان نامدار سال ها از ناراحتی چشم رنج می برد و در اواخر عمر نابینا شد. این هنرمند نامدار، عامل انتقال میراث گرانبهای گذشته به هنرمندان امروز بود و وی را باید احیاگر موسیقی اصیل ایرانی دانست. فعالیتهای تاثیرگذار برومند در این عرصه و پرورش شاگردان و چهره های شاخصی مانند محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، ناصر فرهنگ فر، شهرام ناظری، جلال ذوالفنون و... او را به یکی از افراد ماندگار و ستون های موسیقی در ایران تبدیل کرده است، بنابراین بسیاری از اساتید بزرگ موسیقی امروز ایران، مدیون مشق های نورعلی برومند هستند.

فرهاد گرگینپور فرهاد گرگینپور موسیقی را در ابتدا با نیلبک از ساربانها، و سپس از عاشیقها به تشویق پدرش یاد گرفت. او فعالیت هنری را برای اولین بار در سالهای ۱۳۳۷، ۱۳۳۸، با اجرای برنامههایی به همراه فرود در رادیو کودک مرکز فارس آغاز کرد. مقطع ابتدایی را در خنج و فیروزآباد و پس از مهاجرت به تهران همراه با خانواده در سال ۱۳۴۲ دوران دبیرستان را در این شهر گذراند. در تهران از آموزشهای هنرمندان موسیقی همچون انوشیروان روحانی و هنرمندی نابینا به نام «دودانگه» بهره برد و به همراه نادر گلچین در برنامه نابینایان به سرپرستی «دودانگه» در تلویزیون ملی ایران، در سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳، به اجرای برنامههایی پرداخت. بعد از اتمام دوران دبیرستان، مقطع کارشناسی را در دانشگاه شیراز، کارشناسی ارشد و دوره دکتری را در دانشگاه تهران و در رشته زبان و ادبیات فارسی به پایان رساند. او از کودکی دید کامل نداشت و اشیا و اشخاص را به طور دقیق نمیتوانست تشخیص دهد. تا سن ۲۱ سالگی به کمک عینک میدید، مطلب میخواند و می نوشت اما به تدریج از میزان دید وی کاسته شد تا این که در سن ۵۰ سالگی بینایی خود را به طور کامل از دست داد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اسم پستت ناشنوا داره اما همه هنرمند ها نابینا بودند به نظرم ویرایش بزنی بعدش می تونی برای ویژه ها هم درخواست بدی واقعا جالب بود