سلام دوستان امیدوارم خوب باشید امروز ۱۰اردیبهشت ماه و من میخوام براتون قسمت جدید را بنویسم
خب اگه خوب داستان قبلی را خونده باشید نیازی به آنچه گذشت نداریم پس بریم سراغ داستانمون ..........
از دید مرینت : صبح بیدار شدم و چند تا خمیازه کشیدم و دیدمکه آدرین هنوز خوابه و نگاهی به ساعت کردم دیدم ساعت ۹ و بدون اینکه آدرین بیدار بشه از جام پا شدم که آدرین هم میخواست بیدار شه و ناله میکرد منم کمی میخندیدم که یهو آدرین بیدار شد
آدرین : مرینت چرا داری میخندی ؟
مرینت : به ناله کردن تو در خواب 🤣😂
آدرین : اهان پس که این طور ، راستی فهمیدم اسم پسرمون رو چی بزاریم
مرینت : چی بزاریم ؟؟
آدرین : اسمشو میزاریم آدریانوس که اسمیکی از پادشاهان امپراطوری رم بوده
مرینت : این خیلی عالیه چون خودشم بالاخره پادشاه میشه
آدرین : آره پسر گلم شاهزاده است
الان میرم به همه میگم
مرینت : باشه
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
وای نه......نه.نه نه نه.....اونا نباید باهم ازدواج مییییکردننننننن......خدای من..این یه کابوسه
نهههههههههههه.......خدایا بگو این یه کابوسه
چرا برای چی ؟
دوستان پروف من ۴۰۰۰ تایی شد🥳🥳🥳🥳