
آلبر کامو ، فیلسوف و نویسنده فرانسوی کیست ؟ در این پست به بررسی زندگی این فرد میپردازیم .

تولد در حاشیهی امپراتوری آلبر کامو در ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در موندوی ، شهری کوچک در الجزایر تحت استعمار فرانسه، به دنیا آمد. پدرش، لوسین کامو، کارگر سادهای بود که در جنگ جهانی اول کشته شد. مادرش، کاترین سنتس، زنی اسپانیاییتبار، بیسواد و نیمهناشنوا بود. کامو در فقر مطلق بزرگ شد، در محلهی کارگری بلکور در الجزیره، در خانهای دو اتاقه با مادربزرگ سلطهگر، دایی فلج، و برادرش لوسین

آموزش، فوتبال و بیماری در مدرسهی ابتدایی، معلمی به نام لویی ژرمن استعداد کامو را کشف کرد و او را برای دریافت بورسیهی دبیرستان راهنمایی کرد. کامو بعدها در سخنرانی دریافت جایزه نوبل، این معلم را با عشق یاد کرد: «بدون شما، هیچکدام از اینها اتفاق نمیافتاد.» در نوجوانی، کامو عاشق فوتبال بود و دروازهبان تیم دانشگاه الجزیره شد. اما در ۱۷ سالگی به سل مبتلا شد و مجبور شد ورزش و تحصیل را رها کند. این بیماری، او را به سمت فلسفه، نوشتن، و تأملات عمیق دربارهی زندگی سوق داد.

دانشگاه و آغاز تفکر فلسفی کامو در دانشگاه الجزیره فلسفه خواند و تحت تأثیر افلاطون، نیچه، شوپنهاور، سنت آگوستین و نویسندگانی چون داستایفسکی، کافکا، ملویل قرار گرفت. پایاننامهاش دربارهی رابطهی تفکر یونانی و مسیحی در آثار آگوستین و فلوطین بود. او همچنین گواهیهایی در روانشناسی و جامعهشناسی گرفت.

تئاتر، روزنامهنگاری و سیاست در دههی ۱۹۳۰، کامو گروه تئاتری Théâtre du Travail را تأسیس کرد تا آثار اجتماعی را برای طبقهی کارگر اجرا کند. او عضو حزب کمونیست الجزایر شد، اما بهزودی به دلیل مخالفت با خط مشی استالینیستی اخراج شد. این تجربه، او را به سمت عصیان اخلاقی و دوری از ایدئولوژیهای توتالیتر سوق داد. او در روزنامهی Alger Républicain بهعنوان خبرنگار اجتماعی فعالیت کرد و گزارشی دربارهی فقر در منطقهی کابیلی نوشت که باعث اخراجش شد. این گزارشها بعدها در مجموعهی Actuelles III منتشر شدند. ( بابت کلمه هایی که به فرانسوی نوشته شدند عذر میخوام ، مجبور بودم به فرانسوی بنویسمشون و تبدیل اون ها به فارسی ممکن نبود )

آثار اولیه و چرخهی «پوچی» 📘 «بیگانه» (1942) رمانی دربارهی مورسو، مردی بیتفاوت که به خاطر قتل یک عرب و بیاحساس بودن نسبت به مرگ مادرش، اعدام میشود. این اثر، نماد انسان در مواجهه با پوچی و بیمعنایی جهان است. 📗 «افسانهی سیزیف» (1942) مقالهای فلسفی دربارهی تلاش انسان برای یافتن معنا در جهانی بیمعنا. کامو نتیجه میگیرد که باید مانند سیزیف، سنگ را بالا برد حتی اگر سنگ دوباره به پایین سقوط کند .و باید با آگاهی از پوچی، زندگی را بپذیریم. 🎭 «کالیگولا» و «سوءتفاهم» دو نمایشنامهی مهم که در آنها کامو مفهوم پوچی، قدرت، و اخلاق را در قالب درام بررسی میکند. «کالیگولا» نماد حاکمی است که با آگاهی از بیمعنایی جهان، به جنون و خشونت روی میآورد.

جنگ جهانی دوم و مقاومت در جریان اشغال فرانسه توسط نازیها، کامو به جنبش مقاومت فرانسه پیوست و سردبیر روزنامهی زیرزمینی Combat (کمبت ) شد. او در این دوران، با ژان پل سارتر، سیمون دوبووار و دیگر روشنفکران فرانسوی آشنا شد. اما بعدها به دلیل اختلافات فلسفی، رابطهاش با سارتر به جدایی انجامید.

چرخهی «عصیان» و اخلاق انسانی «طاعون» (1947) رمانی استعاری دربارهی شیوع طاعون در شهر اوران. شخصیتها با بیماری مبارزه میکنند، نه برای پیروزی، بلکه برای حفظ کرامت انسانی. این اثر نمادی از مقاومت در برابر ظلم، جنگ و بیعدالتی است. 📙 «انسان عصیانگر» (1951) کامو در این اثر، مفهوم عصیان اخلاقی را در برابر انقلابهای سیاسی بررسی میکند. او از انقلابهایی که به خشونت و توتالیتاریسم ختم میشوند، انتقاد میکند و به جای آن، عصیان فردی و اخلاقی را پیشنهاد میدهد.

نوبل، شهرت و مرگ تراژیک در سال ۱۹۵۷، کامو در سن ۴۴ سالگی جایزهی نوبل ادبیات را دریافت کرد. در سخنرانیاش، آن را به لویی ژرمن تقدیم کرد. سه سال بعد، در ژانویهی ۱۹۶۰، در یک تصادف رانندگی در نزدیکی شهر Sens جان باخت. در لحظهی مرگ، نسخهی ناتمام رمان «انسان اول» همراهش بود—اثری که بعدها منتشر شد و تصویری صمیمی از کودکیاش ارائه داد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
در ۱۷ سالگی به سل مبتلا شد و مجبور شد ورزش و تحصیل را رها کند. این بیماری، او را به سمت فلسفه، نوشتن، و تأملات عمیق دربارهی زندگی سوق داد.
___
باید خدارو شکر کنه بیمار شده بود😆
اره واقعا ، بعضی چیزها که به نظر ما نفرینه ، در واقع یه نعمته
عالییی بودد🌚
هوراااا
مرسیییی
عهه بلاخره منتشر شدددددددد
ارههههه
عالیی بودد
ممنون
فرصت.....پستت عالی بود>>
ممنوننن