
شاید بتونن حالتون رو توصیف کنن.
میگویند فردا همیشه زیبا خواهد بود، با این حال، آیا امروز، همان فردای دیروز نیست؟ زمان دروغی شیرین بافت، و ما، به امید واهی فردایی روشن، آن را با تمام وجود باور کردیم. چقدر غریب است که زندگیمان را با تصویر چیزهایی میسازیم که هرگز نخواهیم داشت.
آنکه همدردم شد، گویی خود نیز درد بود؛ او، همان زخمِ مرهمی بود که میآورد زندگی رودی است که هرگز به عقب برنمیگردد، حتی اگر دلتنگ سرچشمهاش باشد. دردناک است که تنها چیزی که از رویاهایت باقی مانده، حسرتِ نداشتنشان است.
واژهها، گاه ردّ پای عمیقاند. حسرت، چشمانم را چشمهای جوشان از اشک میکند؛ عشق، نه قلب، که روحم را تکه تکه میسازد؛ و درد، لرزهای است بر پیکر خستهام. اما با طنین اعتماد، گویی مغزم در بیکرانگی خویش فرو میرود. سالهاست پذیرفتهام؛ انسانها ناامیدکنندهاند. اما نمیدانم از کی، قلبم دیگر برای این حقیقت تلخ زخم برنخواهد داشت. شصت سال از عمر رفت، اکنون تمام وظایف انجام شده بود، و تنها "زندگی" مانده بود.
آنقدرها هم که میپنداری، این فاجعهای عظیم نیست؛ من، چونان بیدهای مجنون، ایستاده میمیرم. فقط یک پنجره میخواست اما به رویش کوهی از دیوار بستند تهی بودن دستهایم، فریادی خاموش است از هر آنچه که آرزویش را داشتم و هرگز به آن نرسیدم.
آنچه از ما یک انسان میسازد، گاهی درست همان چیزی ست که نمی خواهیم در خود بپذیریم. بیشتر انسان ها زنجیر هایی بر دست و پاهای خود دارند که اغلب ساخته خودشان است. پذیرش، آغاز آزادی ست؛ وقتی چیزی را میپذیری، دیگر اسیر آن نیستی.
رنجاندن یک دل، به آسانی افکندن سنگی در آب است؛ اما چه میدانی آن سنگ تا چه عمقی در روح فرو میرود و تا کجا زخم میزند... او تو را کُشته بود؛ اما تو، گویی آنچنان از لطافت روح سرشاری، که اگر بر مزارت دسته گلی میگذاشت، او را میبخشیدی. تو در باغِ خیال خود، هزاران بار زیستهای، در حالی که جسمت، تنها سایهای از تو بر زمین بوده است.
ما به مرور زمان، به سایهای از آن کس که بودهایم تبدیل میشویم؛ محو و بیرنگ. زیبایی در دیدنِ نامرئیهاست، نه فقط آنچه آشکار است. من قوی نبودم، صبوری هم در من ریشه نکرده بود؛ فقط مجبور بودم. و اجبار، از تو موجودی دیگر میسازد؛ بیگانه با خویش.
هیچ رنجی جانکاهتر، هیچ بارقهای ویرانگرتر نیست، از آنکه آدمی به دستِ اتفاقی نابود شود؛ اتفاقی که میتوانست هرگز رخ ندهد. ما فرض می کنیم اگر چیزی ناراحت کننده باشد. یعنی اشتباه است. متوجه شدم که چقدر کم در بدنم زندگی می کنم و چه بسیار در ذهنم
گاهی اوقات قلب انسان ها چیزهایی را میفهمند که ذهنشان قادر به درک آن نیست. وقت با ارزش ترین دارایی انسان هست، اما تنها چیزی ست که با بی خیالی خرج می شود. همه انتخاب ها هزینه دارند، حتی انتخاب نکردن.
بزرگترین مانع در برابر کشف حقیقت، نه دروغ، بلکه توهم حقیقت است. ترس از شکست، بزرگترین سد موفقیت است. زندگی چیزی جز مجموعه ای از لحظات نیست، پس آن هارا عمیق تر زندگی کن.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچها پستم زود از تازه ها در اومد میشه حمایتم کنید؟❤️🎀😭
پست آخرم حمایت؟🩷🫂
پستت لایک شد.مایل به لایک کردن دوتا پستم؟؟؟
چشم
ممنون💗
ای ساربـان آهستــہ ران کـآرام جـانم میـےرود🤍🌥🕊
وآن دل ڪـہ بـا خود داشـتم با دلـستانم میـےرود💛🌜🌼
خستــہ نباشید...بسیــار عالی و مــفید بود🩷🌷🥲
مرسی
خیلی قشنگ بود😭💗
ممنان
عالیییی
متشکرم
🎀
واو خیلی زیبا بود✨😭
مرسیی
عالییییی بود:>
ممنانممم🥺