
در شاهنامه ی فردوسی،هفت خان رستم یکی از داستان های حناسی و مشهور است که در آن رستم برای نجات پادشاه ایران،کیکاووس،از هفت مرحله ی سخت و خطرناک عبور میکند.این مراحل را "خان"مینامند.
خان اول. رستم در راه نجات کیکاووس، شب در بیابانی خوابش میبرد. ناگهان شیری درنده به او نزدیک میشود، اما رخش، اسب وفادارش، بیدار است. شیر به رخش حمله میکند، اما رخش با لگد و دندان با او میجنگد و در نهایت شیر را میکشد. رستم صبح بیدار میشود، شیر مرده را میبیند و ناراحت میشود که چرا رخش بیاجازه با شیر جنگیده، چون اگر کشته میشد، رستم در بیابان بدون اسب میماند. این خان نشاندهندهی شجاعت و وفاداری رخش است، حتی وقتی رستم بیخبر در خواب است.

خان دوم : یافتن چشمه آب همینطور که رستم به رفتن ادامه می داد از گرمای شدید هوا تشنه شد و آبی نمی یافت ، بی تاب شده بود و چاره ای جز چاره یافتن از خداوند متعال نیافت پس سر به آسمان فرو برد و از خداوند کمک خواست . در همان زمان میشی در برابرش ظاهر شد پیش خود گفت : آبشخور این میش کجاست ؟ پس به دنبال او روان شد و به چشمه آبی رسید و سیراب شد و تنش را شست و بعد گورخری شکار کرد و خورد پس قبل از خواب به رخش گفت که با کسی درگیر نشود و اگر خبری شد او را از خواب بیدار کند.

خان سوم رستم به دشتی میرسد که اژدهایی ترسناک و جادویی در آن کمین کرده. شبهنگام، وقتی رستم خوابیده، اژدها از دل زمین بیرون میآید تا او را بخورد. اما رخش با سمکوبی و بیقراری رستم را بیدار میکند. رستم چند بار بیدار میشود ولی اژدها را نمیبیند، و دوباره میخوابد. تا اینکه بار آخر، اژدها کامل از زمین بیرون میآید. رستم بیدار میشود و با شمشیر به جنگ اژدها میرود. نبردی سخت رخ میدهد و سرانجام رستم با نیروی بازو و یاری خدا، اژدها را میکشد. این خان نماد هوشیاری رخش، شجاعت رستم و خطرات پنهان در مسیر قهرمان است.

خان چهارم رستم به جایی میرسد که زن جادوگری با ظاهر زیبا به استقبالش میآید. او خوراک برای رستم میآورد و سعی میکند با نیرنگ، رستم را گمراه کند. رستم ابتدا فریب ظاهرش را میخورد، اما وقتی نام خدا را بر زبان میآورد، چهرهٔ واقعی زن آشکار میشود: او جادوگر و زشتروست. رستم بیدرنگ شمشیر میکشد و او را میکشد. این خان نماد فریب ظاهر، شناخت نیکی از بدی، و پیروزی رستم با ایمان و تیزبینیاش است.

خان پنجم رستم به چراگاهی میرسد و رخش را رها میکند. دشتبان با خشم سر میرسد و رستم او را کتک میزند. دشتبان نزد اولاد، پهلوان دیوان، میرود. رستم با اولاد میجنگد، او را اسیر میکند و با تهدید، وادارش میکند راه دژ دیوان و جای کیکاووس را نشان دهد. این خان پر است از زور، تدبیر و نزدیک شدن به هدف اصلی.

⚔️ خان ششم رستم – نبرد با ارژنگ دیو رستم با راهنمایی اولاد، به محل ارژنگ دیو میرسد، یکی از دیوان نیرومند مازندران. بیدرنگ به او حمله میکند و در نبردی سهمگین، ارژنگ را میکشد. دیوان اطراف پراکنده میشوند، اما کیکاووس هنوز در بند است. --- این خان نشانهٔ قدرت رستم در رویارویی با دشمن اصلی و نزدیک شدن به هدف نهاییه.

👁️ خان هفتم – نبرد با دیو سپید رستم به غاری میرسد که دیو سپید، نیرومندترین دیو مازندران، در آن پنهان است. این دیو باعث شده بود که کیکاووس و یارانش کور شوند. رستم وارد غار میشود و پس از نبردی سخت و نفسگیر، دیو سپید را با خنجر میکشد. سپس جگر دیو را بیرون میآورد و بر چشم کیکاووس و پهلوانان ایران میمالد. بیناییشان بازمیگردد و همه از رستم سپاسگزار میشوند. این خان نشانهی نهاییترین پیروزی رستم، شفا دادن، و نجات شاه و ایران است.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
زیبا بود👏🏻 واقعا داستان های شاهنامه قشنگه🤍
ممنون💗
آره واقعا خیلییی