
کاوایی – یا بانمک – اصولاً به چیزی گفته میشود که ماهیتی کودکانه داشته باشد، مثل شخصیتها، حیوانات و آیتمهای شیرین، دوستداشتنی و معصوم. ژاپن چگونه با کمک کاوایی اقتصاد خود را ترمیم بخشید؟

در سال ۱۹۷۴ تعداد زیادی از نوجوانان، خصوصاً دخترها، شروع به نوشتن با سبک جدیدی از دستخط کودکانه کردند. در سال ۱۹۷۸ این پدیده به کل کشور شیوع پیدا کرد. در سال ۱۹۸۵ تخمین زده شد که بیش از ۵ میلیون فرد جوان در حال استفاده از دستخط جدید بودند. پیش از این پدیده، خط ژاپنی به صورت عمودی نوشته میشد و با استفاده از ضربههایی روی کاغذ نوشته میشد که ضخامت و طولشان با هم فرق داشت. سبک جدید به صورت افقی نوشته میشد و ترجیحاً بهتر بود با مداد نوکی نوشته شود تا خطوط صاف و برابر کشیده شوند. این سبک نوشتاری جدید که با حروف انگلیسی تزئینی و عکسهای کارتونی کوچک مثل عکس قلب، ستاره و چهرههایی که بهطور تصادفی در متن گنجانده شده بودند تلفیق شده بود، به سبک جدیدی تبدیل شد که نسبت به سبک معمول متمایز بود و بهسختی میشد آن را خواند.

در کنار فرهنگ کاوایی، بازار دیگری در حال رشد بود: بازار انیمه. در اوایل قرن بیستم، انیماتورهای ژاپنی عموماً در راستای تولید پروپاگاندا علیه آمریکا استخدام میشدند. با این حال، بعد از جنگ جهانی دوم این روند تغییر کرد. اوسامو تتزوکا (Osamu Tezuka) – که عموماً بهعنوان پدر مانگای مدرن شناخته میشود – بهخاطر موفقیت استرو بوی (Astro Boy) محبوبیت پیدا کرد. در سال ۱۹۶۳ برای استرو بوی اقتباسی پویانماییشده منتشر شد. البته کسانی هم بودند – و هستند – که از جنبش انتقاد کنند. در نظر آنها این جنبش کیوت و دخترانه کسانی را که در آن شرکت کنند کودکانگاری میکند و باعث میشود به جای اینکه بهعنوان فردی بالغ و مسئولیتپذیر وارد جامعه شوند، سعی کنند با کودک ماندن و بزرگ نشدن، از دست مسئولیتهای سنگینی که جامعه به آنها تحمیل میکند فرار کنند.

سالها بعد، وقتی هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) در سال ۱۹۸۵ استودیو گیبلی (Studio Ghibli) را تاسیس کرد، انیمه از لحاظ ظاهری متحول شد و نسل جدیدی از کارگردانان انیمه ظهور کردند. حوالی دههی ۸۰، انیمه به فرم هنری مستقلی تبدیل شد. در این دورهی زمانی، کودکان آمریکایی و اروپایی که اهل خانوادههای نظامی و تجاری مهاجرتکرده به ژاپن بودند، ویدئوهای غیرقانونی انیمه را به همسنوسالانشان در کشور خانه فرستادند. کایچیرو موریکاوا (Kaichiro Morikawa)، معمار ژاپنی، نقل است: تصویر ژاپن در غرب (در دههی ۸۰ و اوایل دههی ۹۰)، از دو تصویر متضاد تشکیل شده بود: یکی ژاپن اورینتالیستی و فئودال که در فیلمهای ساموراییمحور و نینجاها و دوئلهایشان با شمشیر به تصویر کشیده شده بود

مانگا، انیمه، بازیهای ویدئویی و فرهنگ کاوایی همه به ژاپن تصویری قابل همذاتپنداریتر و انسانیتر بخشیدند. خوبیاش این بود که فقط یک ابرشرکت تکوتنها نبود که سعی داشت این تصویر فرهنگی را به دنیا تحمیل کند، بلکه این تصویر داشت دهانبهدهان بین مردم منتقل میشد. فرهنگ اوتاکو (Otaku) یا انیمهدوستی بهتدریج به جریان اصلی راه پیدا کرد و همچنان که اینترنت رشد پیدا کرد، طرفداران انیمه نیز بیشتر شدند. طبق آنچه در CNN آمده است: جوانان آمریکایی دنبال محصولات فرهنگیای بودند که دیدگاه جدیدی به آنها عرضه کند. در نظر آنها، ژاپن کشوری بود که بهاندازهی تصویری که در «آکیرا» دیدند هیجانانگیز به نظر میرسید. تصویرسازی سایبرپانک آکیرا و پیرنگ جنجالیاش درگاهی به دنیای دیگری فراهم کردند که از لحاظ زیباشناسانه و روانشناسانه متفاوت بود. از نیپیر (Napier)، استاد مطالعات ژاپن در دانشگاه تافتس نقل است: «فرهنگ ژاپن داشت به درونمایههای تاریکتر و هیجانانگیزی میپرداخت که ظاهراً آمریکا و اروپا در پرداختن بهشان کندتر عمل کردند.» تماشای انیمه به راهی برای پر کردن حفرههای اندیشه در غرب تبدیل شد.

واضحترین سوال این است که هدف ژاپن از تبلیغ فرهنگ کاوایی چه بود؟ آیا آنها میخواستند مثل گذشته تهدیدآمیز به نظر نرسند یا دلایل دیگری پشت آن بود؟ نوریهیرو کاتو (Norihiro Kato)، در مطلبی برای نیویورکتایمز با عنوان From Anne Frank to Hello Kitty نوشت: وقتی شما چیزی یا کسی را بانمک یا کیوت جلوه میدهید، این راهی است برای اینکه خود را به محافظ و مراقب خود از او تبدیل کنید و بهشکلی غیرخصمانه آن چیز یا کس را از قدرت سلب کنید. یکی از مثالهای معروف در این زمینه در سال ۱۹۸۸ اتفاق افتاد، وقتی که دختران دبیرستانی خاطرنشان کردند که امپراتور هیروهیتوی روبهمرگ کاوایی بود؛ کاوایی خطاب کردن امپراتور هیروهیتو یعنی رفع تقصیر کردن او از مسئولیتی که بابت ورود ژاپن به جنگ داشت. هلو کیتی، گربهی سفیدی که ربانی صورتی روی گوشش دارد، بزرگترین نماد فرهنگ کیوتنس در ژاپن است؛ او نه پیشزمینهای دارد، نه دهانی. او نمایندهی تمایل به فرار از تاریخ و جلوگیری از گفتگو دربارهی آن است. ژاپن همچنین ان فرنک (Anne Frank) را نیز کیوتسازی کرده است. در ژانویهی امسال [۲۰۱۴]، هاآرتس (Haaretz)، روزنامهی اسراییلی، مقالهای دربارهی محبوبیت ان فرنک در ژاپن منتشر کرد. منبع آن مصاحبهای با آلن لوکوویتز (Alain Lewkowicz) بود. لوکوویتز روزنامهنگاری فرانسوی است که اپ تعاملی «ان فرنک در سرزمین مانگا» را برای آیپد ساخته است

این اپ کمیک استریپی است که از مصاحبه و عکس پر شده است. داستان ان فرنک در ژاپن از محبوبیتی غیرعادی برخوردار است، ولی دلیل شهرت او بهجای محکوم کردن هولوکاست یا هشدارهایش علیه نژادپرستی، این است که در ژاپن او به بزرگترین نماد «قربانی جنگ جهانی دوم» تبدیل شده است. مسئله اینجاست که این دیدی است که ژاپنیها نسبت به خود دارند. او استدلال میکند که بهخاطر بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی از جانب آمریکا، ژاپن خود را بهشکل قربانی جنگ میبیند، نه یکی از جنایتکاران اصلی آن. چهرهی ان فرنک در ژاپن مثال دیگری از کیوتسازی مسائل حلنشدهی باقیمانده از جنگ است. همانطور که در مقالهی هاآرتس بیان شده، دفترچه خاطرات ان فرنک نه فقط از راه ترجمههای خود کتاب، بلکه از راه حداقل چهار مانگا و سه فیلم انیمیشنی به محبوبیتی غیرعادی دست پیدا کرد. این فیلمها و مانگاها داستان دخترک را با حالتی کیوت تعریف میکنند، به همان اندازه که هلو کیتی کیوت است.»

فارغ از اینکه فرهنگ انیمه و کاوایی چگونه تا این حد به محبوبیت دست پیدا کردند، هیچ شکی وجود ندارد که امروزه آمریکاییها ژاپن را با این محصولات میشناسند. این تصویرسازی به همان عبارتی مربوط میشود که پیشتر به آن اشاره کردیم: «ژاپن باحال». هرچقدر این فرهنگ بیشتر رشد کرد، ایدهی بازتعریف کشور مطابق با این برند جدید قویتر شد. طبق مقالهی داگلاس مکگری که پیشتر به آن اشاره شد، باحالی ملی ژاپن در اوایل دههی ۲۰۰۰ رو به افزایش بود، چون محبوبیت مانگا و انیمه نیز روزبهروز رو به افزایش بود. در مجلهی اسمیتسونین (Smithsonian) آمده است: معمولاً در خط مقدم جبههی ژاپن آثاری تاریک و غیرعادی قرار دارند و بعید است که حکومت محافظهکار ژاپن حاضر باشد بهطور عمومی از این آثار حمایت کند.»

البته کشورها همیشه سعی داشتهاند روی دیدگاهی که کشورهای دیگر به آنها دارند تاثیر بگذارند. «ولی برندسازی از یک کشور همچون کالای تجاری» رویکردی نسبتاً جدید است، و برای همین است که «از نگاه کردن به یک کشور به چشم جامعهای متشکل از شهروندان» تفاوت زیادی دارد. تاکاهاشی (Takahashi)، نمایشگاهگردان آثار هنری، بر این باور است که اگر ژاپن یاد بگیرد که چطور با طبیعت اخت بگیرد و در دنیا برقرارکنندهی صلح باشد، برندسازی ضرورت نخواهد داشت. با این حال، عبارت «ژاپن باحال» جا افتاد و حتی اناچکی (NHK)، تنها سازمان ملی رادیو تلویزیونی ژاپن، برنامهای تلویزیونی به نام «ژاپن باحال» تولید کرد که هر اپیزود از آن روی یکی از جنبههای خاص فرهنگ ژاپنی تمرکز دارد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
زیبایی میبینم
به زیبایی چشمات>>>>
واای محشر بود
کم کم دارم از هلو کیتی میترسم.
جهت تبدیل شدن به کابوس های شبانه ات 😔🎀
کابوس های شبانه م فعلا چیزهای دیگه ای هستن-
نیکیتا؟ 🧐✨
الان دارید طبق لقبم صدام میزنید یا دوست دخترمو صدا میکنید؟-
دوست دخترت کابوست شده؟ 🧐😂
دوست دخترم که رویاهای شیرینمه✨
(نه،موضوع عجیب دیگه ای کابوسم شده-)
واوو...رویای پرنسست رو میبینی پس 🧸🤧💕
مدرسه؟
بلهه-
نه مدرسه هم چندان بد نیست😭
خب 20 سوالیه مگه نکو چیه کابوست ؟ 🤧😂
عالی🫠
مرسی خوشگلم
واو این پست شاهکار بود
مرسی زیبای من>>
عالی بود
راستی میشه به تست های منم سر بزنید 🌸
مرسی از نگاه زیبات عزیزم
فرصت
هوراا