متأسفم؛

یه ذره دلنوشته دیگه👈👉

متأسفم؛بابت همه چیز. تو هیچوقت نخواهی فهمید که من چقدر از کارهایی که کرده‌ام احساس پشیمانی می‌کنم.کاش ذره‌ای می‌فهمیدی،می‌دانستی من همچنان به فکر تو هستم.

متأسفم؛که سر قولم نماندم و عهدم را شکستم،پیمانی که با تو بسته بودم برایم مقدس‌تر از هر پیمان دیگری شمرده میشد ولی من آن را شکستم.نمی‌دانی چقدر متأسفم و امیدوارم مرا ببخشی.

متأسفم؛که هیچ خبری از تو نگرفتم.باید بدانی من شرایطش را نداشتم،آری شرایطش را نداشتم.آه باید بدانی که من هر لحظه و هرجا به تو فکر میکردم و میخواستم از تو خبری بگیرم،شرایطش را نداشتم.شاید هم دارم خودم را گول میزنم و شرایطش را داشتم و پشت گوش می‌انداختم؟

متأسفم؛اشتباهات زیادی کردم.در حق تو چه بدی‌ها که نکردم.مرا می‌بخشی؟میدانم با گفتن این کلمه هیچ چیز درست نمی‌شود گویا لیوانی را انداخته و شکسته‌ام و میخواهم آن را با یک کلمه درست کنم ولی نمی‌شود.خودم میدانم چه کار کرده‌ام،ولی لطفا!التماست میکنم!مرا ببخش،میدانم کارهایی کرده‌ام که با گفتن هیچ کلمه‌ای درست نمی‌شود،ولی در قلبت را همچنان به روی من باز بگذار،خواهش میکنم،لطفا!