
آیا حجاب در فرهنگ زرتشتی و ایران باستان اجباری بوده؟ اصلا فلسفه "حجاب" در ایران چیست؟
پاسخ: خیر اجباری در کار نبوده و نیست. چون دین زرتشت فلسفه آزاد گزینی و آیین اختیار را سفارش کرده است. واژه حجاب در فرهنگ پارسی نیامده است. حجاب یک واژه عربی است که به چَمار(:معنای) حجب و حیا، پرده و حاجب است. زنان و مردان در ایران باستان از آنچه در سنگ نگارههای تخت جمشید و یادگارهای دیگر ایران یافت میشود و با گزارشی که در شاهنامه فردوسی و نسکهای باستانی به یادگار مانده است. از دیرباز با پوشش مناسب بودهاند، گیسوی آنان نیز در بیشتر نگارهها دیده میشود.
ولی در بین مردم حجاز، حجاب بوسیله و ابزاری گفته میشده که میان دو چیز گوناگون، پرده و فاصله و پوشیدگی دایر میکرده است تا هر یک برای دیگری آشکار نگردد. بدینروی کاربرد بیشتر واژه حجاب، پرده برای جداسازی بوده است. *البته فراموش نکنیم که نوع پوشاک در 3000 سال پیش با کنون تفاوت دارد* مولانا در نسک "فیه مافیه" درباره حجاب اجباری چنین باوری دارد: هر چند زن را امر کنی که پنهان شود، او را دغذغهی خود را نمودن بیشتر شود و خلق را از نهان شدن او رغبت به او بیش گردد. پس تو نشستهای و رغبت را از دو طرف زیادت کنی، و پنداری که اصلاح میکنی. آن، خود عین فساد است. اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنی یا نکنی او بر طبع نیک و سرشت پاک خود خواهد رفت و اگر وارون(:برعکس) این باشد، باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن.
در ایران باستان پوشش زنان و مردان نسبت به جغرافیای زندگی آنان، همچنین پیشهای که در زندگی داشته اند و چگونگی تابش نورخورشید با سرما وگرمای هوا در سال، گوناگون بوده است. تا در برابر آسیبهای زاستاری(:طبیعی) در امان بمانند. گفتنی است دو ویژگی پیوسته در پوشاک ایرانیان و زرتشتیان وجود داشته و همچنان دارد. نخست اینکه پوشش زن و مرد ایرانی از رنگهای شاد و هماهنگ با رنگ گل و گیاهان در زاستار(:طبیع) هماهنگ بوده به همین روی از پوششهایی به رنگ تیره به ندرت بهره میگرفتهاند، چون باور داشتند که مَرتو(-انسان) به شادی نیازمند است و آموخته بودند که اگر رنگ زندگیشان تیره وسیاه باشد، سوگ و افسردگی و خموشی را افزون خواهد ساخت.
دوم اینکه در هرگونه پوشاکی که بر تن داشتهاند، دستهای زن و مرد در آن پوشش آزاد بوده است زیرا کار و کوشش ارزشمند بوده، زن و مرد از دستان خویش برای کارها بویژه در کشاورزی و دامداری بهره میگرفتهاند به جای اینکه ناچار شوند با دستان حجاب را روی سر خویش نگهداری کنند. نمونه پوششها را در تیرههای(:اقوام) ایرانی مانند لر، کرد، بلوچ، گیلکی و برخی دیگر از شهرهای ایران میتوان مشاهده کرد. زنان در بین تیرههای گوناگون ایرانی ار جایگاه ارزشمندی برخوردار بودهاند.
زن در فرهنگ لرستان نماد باشکوه هنر و زندگی و از سپندینگی(:تقدس) ویژه ای برخوردار بوده است. در گزارش های باستانی این سرزمین، زنان نام آور و مبارزی در گاهداد(:تاریخ) این تیره آمده است همانند بانوان یوتاب، شاهپسند، هلن، سوسن، ریشناتیس، هوبانتی، خوربادتشاو، تیاناز و بسیاری بودهاند که هر یک کوه یا بخشی از لرستان را فرمانروایی میکردند. پوشاک زرتشتیان ایران نیز همانند و هماهنگی با تیرههای گوناگون ایرانی است که پیشینه چند هزار ساله دارد و اجباری در گزینش پوششها پیش نیامده است.
✍️موبد کوروش نیکنام، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و آیین ایران باستان. 🔎
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اینجا محل نظرات یه عده بسی//جی نیست عزیزان
شما منی که کل عمرم رو صرف مطالعه ی تاریخ کردم، به نشر اطلاعات غلط متهم میکنی، اول راجب اون موبدی که اسمش رو آخر اسلاید گذاشتم یه تحقیق بکن و سایتش رو مشاهده کن، بعد پیشنهاد کتاب بده دوست عزیز
باید که گفت که این شعر مولوی هیچ ربطی به حجاب نداشت .
هر چند زن را امر کنی که پنهان شود
او را هوای جلوه برون خواهد کشید
مولانا دربارهی حجاب حرف میزند، اما نه فقط حجاب ظاهری، بلکه بیشتر روی حجابهای درونی تاکید میکند. مولانا در اینجا «زن» را نماد نفس انسان گرفته، یعنی همون میلهای درونی، خواهشهای پنهان، آرزوهای دنیایی.
هرچقدر هم که بخوای این نفس رو پنهان کنی یا کنترلش کنی، اگر تربیت نشده باشه، خودش میل به جلوهگری و خودنمایی داره و بیرون میزنه. یعنی:
نفس، خودنمایی و جلوهگری رو دوست داره؛ حتی اگه بخوای بزور مهارش کنی.
پس اینجا مولانا از حجاب ظاهری حرف نمیزنه، بلکه داره دربارهی نیاز به تهذیب نفس، پاکسازی درون، و کنترل امیال درونی از راه عشق و معرفت صحبت میکنه. نه صرفا با زور و اجبار بیرونی.