
این پست حاوی اسپویل میباشد! (۳ اسلاید اسپویله، اسلاید ۲،۳،۴)

"Spiritfarer" Spiritfarer داستان فردی به نام Stella را روایت میکند که باید افراد مرده را از طریق یک قایق به طرف دیگر رودخانه برساند. شما این فرصت را خواهید داشت که داستان افراد مرده را بشنوید و با روح آنها ارتباط بگیرید. اما همینجا به شما قول میدهم که داستان یکسری از این افراد بقدری ناراحتکننده است که شما را به گریه وا خواهد داشت

"Walking dead 1" این بازی چندین اپیزود دارد و کسی زیاد به این بازی توجه آنچنان نکرده است! در اپیزود اول بازی،شما نقش یک مردی را دارید که سعی دارد از زامبی ها فرار کند اما در راه با دختری ۸ ساله مواجه میشود پس تصمیم میگرد او را پیش پدر و مادرش برساند. اما تراژدی این داستان این است که شما انتخاب های غم انگیزی باید بکنید و تصمیم های درست بگیرید. و در پایان اپیزود یک،لی برای پیدا کردن آن دختر،توسط یک زامبی گاز گرفته میشود و وقتی دختر را پیدا میکند،سعی میکند تا زمان دارد از فرصت استفاده کند و دختر را رهنمایی کند و خداحافظی کند... در اپیزود های بعدی،شما نقش دختر را خواهید داشت!

"The last of us 1,2" احتمالا بیشتر شما راجب این بازی میدونید! در ابتدای بازی درست در زمانی که گیمرها کنترل جوئل را برعهده دارند، متوجه میشوند که جوئل و دخترش سارا، توسط زامبیها محاصره شدهاند. اما درست در زمانی که آنها موفق به فرار میشوند، یکی از سربازها به اشتباه فکر میکند که سارا آلوده شده و به او شلیک میکند. این شلیک سبب م.ر.گ سارا میشود و جوئل درحالی که سارا را در آغوش گرفته، به بدن بیجان دخترش نگاه میکند و اشک میریزد. سالها بعد او و همکارش (شغل جوئل رو سرچ کنید) به طور پنهانی از شهر خارج میشوند و دنبال کسی میروند تا چیزی که میخواهند را بگیرند،اما فهمیدند آن طرف به دلیل بدهی اش به گروه فایرفلایز،آن چیز ها را به آنها داده. در کمی بعد،رئیس فایرفلایز ها به جوئل و همکارش پیشنهاد داد تا اگر آن چیز ها را میخواهند(مجبورم بگم،متاسفم)باید یک محموله را حمل کند و او کسی نبود جز الی! و اما در اپیزود دوم، متاسفانه در اپیزود دوم به دلیل ماجرا هایی که اتفاق افتاده،دختری به نام اَبی برای انتقام پدرش(چون جوئل پدر اَبی رو برای نجات جان اِلی کشت) با یک چوب بیسبال(شاید؟)جوئل را جلوی چشمان اِلی ک.ش.ت...

"Red Dead Redemption" راکستار خیلی خوب میداند که چگونه باید داستانی را روایت کند که تا مدتها در ذهن گیمرها باقی بماند. داستانی حتی پس از گذشت دهها سال از انتشارش؛ گیمرها همچنان به عنوان یک شاهکار از آن یاد کنند. موضوعی که به خوبی درباره نسخه اول بازی رد دد ردمپشن صدق میکند. پایان این بازی یکی از تراژدیترین و غمانگیزترین پایانها در دنیای بازیهای ویدئویی است. جایی که جان مارستون باید در حالی به مصاف با جایزهبگیرها برود که خانوادهاش درحال فرار هستند و جان باید از خودگذشتگی کند. جان مارستون در دوئل با پلیسها و جایزهبگیرها کشته میشود تا خانوادهاش بتوانند بدون ترس و استرس، فرار کنند.

"Life is strange" چه میشد اگر در همین زندگی شیرین و عادی خود، فقط یک توانایی داشتم که هیچکس دیگری نداشت؟ اگر از چنین قابلیت مخفی برخوردار بودید، بیخیال نسبت به قضایای دور و بر خود سرمست میشدید و ناخواسته به اطرافیانتان آسیب میزدید؟ یا اینکه واقعاً شهامت آن را دارید تا خود و موهبت خود را فدای عزیزانتان کنید؟ تصمیم آن هرچه که باشد با شماست، اما تاوان تصمیماتتان هم به پای شماست! بازی Life Is Strange درباره همین اتفاقات خوب و بد زندگی افراد است. داستانی که شاید خیلی غمگین، ناخواسته و ناعادلانه آغاز شود، ولی چگونگی به پایان رساندن آن با شماست. هر بازی از مجموعه Life Is Strange خط داستانی بسیار متفاوت از دیگری دارد که روایت هرکدام، شما را به عمق حیات شخصیتها و کلافهای از احساسات پیچیده خواهد کشاند...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
صبر کن......الان به کاور دقت کردم،بجای اینکه بنویسم +بازی،نوشتم +فان.....
عالییی بوددد🥹💗 مثل همیشه😏
لطف داری
عاشق د لست آف آس ام
همچنین
لست آف آس>>>>
و خسته نباشید!:>
بهترین بازی:
سپاسگزارم
پستاتو میپسندم
قربانت
وای رد دد عشقمه🤗
عالیه
عالیییی بوددد!🥹👈👉
متشکرم
Last of us رو خیلی دوست داشتم ، عالی بود
همچنین
ممنونم!