سلام این اولین داستانمه امید وارم خوشتون بیاد
مشخصات تو : اسم تو نایون هست . کره ای هستی و در سئول به دنیا اومدی . خیلی دختر جذاب و کیوتی هستی . مشخصات صورتت :دختری با چشمای خاکستری لبات متوسط و صورتی و بینیتم انگار عمل کردی کردی خلاصه عکست اینجا هست . خیلی کیوتی
و اینک تو تهیونگ لاوری و این عکس اونجیه حالا میریم سراغ داستان: اونجی : نایون پاشو (اوجی صمیمی ترین دوستته)😡نایون:چته اونجی بزا بخوابم 😑اونجی :جون تهیونگ پاشو 😏وقتی اینو گف تومثل آدم پاشدی و رفتی توی اینستا دیدی تهیونگ لایو گذاشته 🙃رفتی تو لایو و دیدی ک تهیونگ میگ دو هفته دیگ کنسرت دارن😍 تو از همین الان رفتی بیلیت برای خودت و اونجی گرفتی 😁
الان دوهفته گذشته وتو باید ساعت ۲ بری چون خیلی شلوغه تا ساعت ۶ تول میکشه و تو نمیخوای کنسرتو از دست بدی 😶نگاه به ساعت انداختی ساعت ۱۱ بود 😒این برق رفتی حموم ساعت ۱۲ بود اونجی ساعت ۱۰ رفته بود حموم و لباس پوشیدین
الان دوهفته گذشته وتو باید ساعت ۲ بری چون خیلی شلوغه تا ساعت ۶ تول میکشه و تو نمیخوای کنسرتو از دست بدی 😶نگاه به ساعت انداختی ساعت ۱۱ بود 😒این برق رفتی حموم ساعت ۱۲ از حموم اومدی بیرون اونجی ساعت ۱۰ رفته بود حموم و لباس پوشیدن
توصیف نایون : یه هودی مشکی لش کلاهداری ک روشنوشته بی تی اس و یه کتونی مشکی ال اس تار پوشیدی رژ کم رنگ و ریمل و خطچش کشیدی و موهاتو باز گذاشتی( نکته موهای تو لخته ولی موهای اونجی حالت دار ) و موهات هم چتریه، ،🤩توصیف اونجی: اونم لباسش مثل تو بود اما برای ت مشکی ولی برای اون سفید بود و یه رژ قرمز و خط و ریمل زد و موهاش هم ک حالت داره موهاشو دو گوشی بست و فرق وست برای جلوی موهاش بود ولی جلوشو صاف کرده بود
با ماشین تو رفتید (یه نکته نایون و اونجی از خانواده های ثروتمند و اصیل کره هستید )رسیدید به سالونی ک کنسرت توش برگزار میشد، خیلی شلوغ بود 😑نشستید رو ردیف اول و بی تی اس وارد شد اجرای اول آهنگ ان بود اجرای دوم بلک سوان و اجرای سوم دینامیت اجرای چهارم فیک لاو سر فیک لاو پارت تهیونگ ک بود داشتی ب تهیونگ نگا میکردی ک اونم بهت نگا کرد و بهت چشمک زد 😏و تو هم ک من حرف اعظمی و رفتی به اونجی گفتی ، پارت جیمین شد و اونجی جیغ و داد باهم 😆یه لحظه نگات افتاد به تهیونگ ک دیدی داره بهت نگاه میکنه تا دید داری نگاش میکنی نگاشو دزدید
ولی وقتی میخواستن آهنگ پنجم اجرا کنن جیمین تعادلش رو از دست داد و افتاد 🥴اونجی جیغ میزد ولی وقتی تهیونگ دقت کرده بود جیمین تیر خورده بود 😔اونجی وقتی فهمید آبغوره میگرفت منم دل داریش میدادم اما خودمم نیاز ب دل داری داشتم 😥😥چون تهیونگا ناراحت بود 😭😭
ادامه از زبان نایون : یه جورایی رفتم پیش اعضا تا ازشون دفاع کنم ( نکته تو تو تمام ورزش های رزمی مهارت داشتی و در کاراته و تکواندو کمربندد مشکی داشتی ) ک دیگ سر اونا بلایی نیاد. داشتم دنبال کسی میگشتم ک این بلا رو سر جیمین آورد😤یه لحظه پشتمو نگاه کردم دیدم چاقو زیر گلوی تهیونگ و میخواد تهیونگو بکشه اما من با یه ترفندی محکم از پشت زدم ک خون بالا میآورد وقتی نقابشوکندم دیدم دختره سریع فرار کرد اما احساس میکردم قبلا دیده بودمش
نامجون ک مهارتمو دید و صدامو شنید گفت ک من بیام عضو ۸ بی تی اس بشم منم با کله قبول کردم . نشسته بودم تو خوابگاه داشتم به جیمین فکر میکردم ک الان بیمارستانه و اون دختره ک نقاب داشت ک یهو یاد اونجی افتادم و گفتم بیاد خوابگاه
اونجی قبل اینک بیاد خواب گاه رفته بود بیمارستان پیش جیمین و از حال جیمین باخبر شد اونجی :سلام.. من و اعضا :سلام نایون: اونجی جیمین حالش خوبه 😰...اونجی : جیمین ...... و پایان پارت ۱ 😁میدونم دارید فوش میدید ولی تا پارت دو منتظر باشین
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود اونی موفق باشیی!!❤❤
مرسی عشقم 😘
عالی بود 💙💦✨
سلام مرسی عزیزم ک نظر دادی 🥰فقط اگه میشه بگو داستان بعد یونگی و کوک از کی باشه
عالی بود کیوتم
مرسی عزیزم 🥰ممنون بابت خوندن داستان و کامنت گزاشتن 😍آجی میشی 🙃