
سلام بالاخره اومدم با پارت ۴
کاگامی:با سرعت به سمت خونه رفتم و خیلی وقتم کم بود برای همین یه جایی که پارک ممنوع بود پارک کردم و رفتم خونه که دیدم برام جریمه اومده که ماشینم رو بد جایی پارک کردم بعدش لایلا و فیلیکس و کیاما(بچه ی لایلا که دختره)ومدن داخل خونه و من تبدیل شدم به ریوکا بعدش کلی باهاشون جنگیدم ولی اونا دست بردار نبودن برای همین من از اونجا رفتیم ولی اونا هم دنبالم اومدن که یهو کیوان و لینی اومدن جلوم که فیلیکس گفت:لایلا اون دختره مو هاش جادوییه باید نا بودش کنیم.کیاما:به اون دختره حمله کردم.لینی:جا خالی دادم و یه لگد زدم تو شکم کیاما و افتاد زمین و نمی تونست حرکت کنه که یهو فیلیکس به من حمله کرد و من همه ی حمله هاش رو دفع کردم و چند بار منم به فیلیکس حمله کردم.لایلا:رفتم به سمت کیاما حالش خیلی بد بود و داشت از دهنش خون میومد که من به اوراژانس زنگ زدم و اورژانس اومد و کیاما رو برد.دکتر:خانم کابل(کابل فامیلی فیلیکس هست ولی من این فامیلی رو خودم در آوردم چون فامیلی واقعی فیلیکس رو نمی دونم) متاسفانه دخترتون تا آخر عمر فلج شده و همیشه باید با ویلچر بره جایی و فقط می تونه حرف بزنه.لایلا:نههههههههههههههههههههه😭😭😭😭😭😭😭دکتر:متاسفم،و رفت.لایلا:روی صندلی نشستم و زدم زیر گریه بعدش رفتم سمت دکتر و گفتم:می تونم دخترمو ببینم؟دکتر:بله.
لایلا:رفتم تو اتاق کیاما و بعدش به جون بی حالش نگاه کردم و گریم گرفت و رفتم نشستم رو صندلی و بعدش به کیاما با اینکه بی هوش بود گفتم:وقتی به دنیا اومدی سالم بودی ولی بعدش فهمیدم که تو مشکلاتی داری ولی اونا رو به تو نگفتم چون فکر می کردم ناراحت می شدی اگر اینا رو می فهمیدی و من اگر اون مشکلات رو بهت می گفتم تو از خودت بیشتر از اینا مواظبت و مراقبت می کردی ولی من این مشکلاتت رو بهت نگفتم و الان خیلی ناراحتم که تو تا آخر عمرت فلج شدی😭😭😭😭😭😭کیاما:تمام حرفای مادرم رو شنیدم و گفتم:چه مشکلاتی؟لایلا:گفتم بهوش اومدی؟کیاما:آره ولی دخشتی راجب کدوم یکی از مشکلات من با خودت حرف می زدم.لایلا:بی خیال شو دیگه کیاما.کیاما:باشه.
لینی:فیلیکس خسته شد و منم خسته شدم و فیلیکس رو داشتم بیرون می کردم و گوشیش رو برداشتم که گوشی زنگ خورد و فیلیکس جون نداشت جواب بده و من خودم جواب دادم.لایلا:به فیلیکس زنگ زدم.لایلا:فیلیکس دکتر بهم گفت که کیاما تا آخر عمرش فلج شده و فقط می تونه با ویلچر جایی بره.لینی:سیمکارت گوشی فیلکس رو پودر کردم و چون گوشی روی آیفون بود فیلکس گفت:نههههههههههههههههههههههههههههههه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭لینی:ساکت شو ببینم حال ندارم.کیوان:لینی تو چیکار کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟لینی:الان بیا منو جر بده انگار کسی رو کشتم😒😒😒😒😒.کیوان:آره جون خودت😠😠😠😠😠.مرینت:چی شده؟آدرین:فیلیکس اینجا چیکار می کنه؟لینی:بزارید بهتون بگم که فیلیکس و لایلا که با هم ازدواج کردن و یه بچه به نام کیانا دارن که ۹ سالشه به اینجا حمله کردن و می خواستن منو نا بود کنن تا جادوی مو های من رو بگیرن ولی من باعث شدم که کیاما تا آخر عمر فلج بشه و فقط بتونه حرف بزنه و فیلکس هم الان جون نداره چون من باهاش مبارزه کردم و الان کیاما و لایلا توی بیمارستان هستند.
مرینت:تو چی کار کردی لینی تو باعث شدی یه بچه فلج بشه.فیلیکس:یه چاقو تو دستم بود و اونو فرو کردم توی قلبم ولی دادم رو توی خودم نگه داشتم و ......#💘مُرد💘#لینی:خب از خود فیلیکس بپرس.مرینت:فیلیکس تو بگو،،،،،،،،،فیلیکس،،،،،،،فیلیکسسسسسسسسسسسسس.آدرین:نگاه کردم دیدم خودشو ک.ش.ت.ه بعد اونو بردیم قبر کردیم و بیشتر از همه خاله آملی گریه کرد و خیلی ناراحت بود و لایلا و کیاما هم بودن که یهو لینی با یه قیافه ی عصبانی رفت سمتشون و از کنارشون گذشت ولی احساس می کردم یه چیزی از اونجا برداشت ولی نمی دونم چی برداشت.لینی:کلید خونه ی لایلا اینا رو برداشتم.
لینی:از اونجا رفتم و بعدش چون آدرس خونه ی لایلا اینا رو بلد بودم رفتم سمت خونه لایلا اینا بعدش با کلید در رو باز کردم بعدش رفتم تو و کل خونه از عکس پر بود ولی من داشتم دنبال دستبندی می گشتم که لایلا دیروز ازم دزدیده بود بعدش کلی گشتم و رفتم توی اتاق لایلا و فیلیکس بعدش دیدم دستبندم همون جا هست و دستبندم رو برداشتم که دیدم یه حلقه روی میز هست اونو هم برداشتم چون نیاز می شد بعدش از اون جا خارج شدم و بعدش رفتم سمت خونه و حلقه ها رو یه جای سختی پنهان کردم جوری که هیچ کس پیداش نکنه.
مرینت:رفتیم خونه و لینی خونه بود و این چیز عجیبی نبود برای همین هممون رفتیم توی اتاقامون و لباس مناسب پوشیدیم ولی حالم خیلی خوب نبود برای همین رفتم توی اتاق و دراز کشیدم روی تخت که یهو همین طوری خوابم برد و متوجه نشدم که کی خوابم برد.لینی:مادر مادر می خوام یه چیزی بگم.مرینت:بیدار شدم و دیدم یک ساعت گذشته و یه لباس مناسب پوشیدم و تخت رو سریع مرتب کردم و رفتم پیش و کنار لینی بعد هم گفتم:لینی چیزی شده که تو باید حتما به من بگی آخه من الان خواب بودم.لینی:مادر من........کات،ببخشید جای هیجانی کات کردم
تبلیغات پایان این پارت:لا لا لا لا ممنون که همراه ما بودید لا لا لا لا
ممنون که خوندی
ممنون از همه
چالش صفحه بعدی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)