
پارت سوم
از سکوی نه و سه چهارم وارد قطار شدم یک کوپه ی خالی پیدا کردم و در آن نشستم مدتی بعد یک دختر با موهای یخی و چشمانی سیاه پر کلاغی وادر کوپه شد +میتونم اینجا بشین___ نگذاشتم حرفش را ادامه دهد -آره...آره +ممنون +من کاترین اسکمندر هستم و تو؟ -منم لیلی مرلینم +وای مرلین بزرگ؟ -اوهوم همان لحظه در کوپه دوباره باز شد اینبار دختری با موهای قهوه ای در آستانه ی در بود @إ +آره-آره @ممنون اومد و داخل نشست @من هرماینی گرنجرم و شما؟ -کاترین اسمندر +لیلی مرلین @خوشوقتم +به همچنین داخل کوپه نشست بر خلاف همیشه به خاطر اسنیپ فوق سحرخیز خسته ام و حوصله ندارم کمی حرف زدیم که بانوی چرخ دستی به دست اومد &چیزی میل دارید؟ کاترین که متوجه قیافه های متعجب ما شده بود گفت +بله سه تا قورباغه ی شکلاتی لطفاً -اینا واقنا قورباغه دارن؟ +اوهوم بازش کردم و قورباغه ای از درون آن بیرون پرید +کارت شما چیه؟ تازه متوجه شدم یک کارت هم داره
-مرلین +وای من چهار تا کارت مرلین و شش تا کارت دامبلدور دارم که با این میشه هفت تا -دامبلدور کیه؟ @مدیر هاگواتز +کارت تو چیه هرماینی @دامبلدور تا اخر راه حرف زدیم قطار که رسید رداهامون رو پوشیدیم و پیاده شدیم #دنبالم بیاید سال اولی ها! دنبالش رفتیم بعد از طی کردن مسافتی هاگواتز دیده شد وایییی چه قلعه ی بزرگی! اونجا قایق هایی بود #چهار نفره سوار شید من،هرماینی،کاترین و یک دختر دیگه با موهای یخی و چشم هایی آبی (لونا لاوگود)سوار شدیم بعد از این که قایق ها به خشکی رسیدند به طرف سرسرای ورودی رفتیم اونجا اون مرده به یک ساحره صحبت کرد #اینا سال اولیان پروفسور مک گوناگال @متشکرم هاگرید از اینجا به بعد خودم راهنمایی شون می کنم وارد سرسرا شدیم پروفسور شروع به صحبت کرد
#به گاواتز خوش آمدید اینجا گروهبندی میشی____ استرس داشت به جونم رخنه می کرد دیگه اهمیت ندادم پروفسور چی میگه استرس گرفته بودم ...اگه توی گروه دریتی نمی افتادم چه؟ حرکت کردیم پروفسور چهارپایه ای آورد و کلاه قدیمی روی آن گذاشت کلاه شروع به حرف زدن کرد و شعری خواند بعد پروفسور شروع به خواندن اسم ها کرد بعد از چهار نفر #هرماینی گرنجر @گریفیندور گریفیندور ی ها برایش دست زدن
#هری پاتر در کمال تعجب همهمه ها زیاد شدن -مگه کیه +بعدا بهت میگم @گریفیندور گریفیندور ی ها برایش دست زدند #کاترین اسکمندر کاترین طوری با اطمینان راه می رفت انگار قرار بود برایش مدال دهند #اسلایترین حالا چه کنم یکی از دوستانم در گریفیندور و دیگری در اسلایترین است #رون ویزلی @گریفیندور #لیلی مرلین نفس ها در سینه حبس شد و زمزمه ها شروع شد ولی چرا؟ روی چهارپایه نشستم مثل گریفیندور شجاع مثل هافلپاف مهربون مثل ریونکلاو با هوش ولی نمیتونم از خون مرلین تو رگات بگذرم @اسلایترین کاترین رو دیدم که بلند تر از همه دست میزنه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بیوه ی سیاه؟ (بررسی)
7 اسلاید پست 0 مشاهده 0 لایک 0 نظر 23 ساعت پیش
منتشر؟
چ: خوب ناسلامتی مرلینه
اه نمی تونم خودم رو نگه دارم بهتون نگم ولی نمی شه و خب اره چون مرلینه یه.....هوف باید خودمو نگه دارم
بی صبرانه منتظر پارت بعدمممم
وای فوق العادسسسسس ، این سری دیگه هیچ ایرادی نمی تونم بگیرم 😂فقط لونا یه سال کوچیک تر از اونا بود فقط همین ( می دونم خیلی حرکت رو اعصابیه ولی خوب )
نه بابا😅🌹 نمی دونستم ممنون که گفتی🤝🏻
قربونت ❤️
اولین کامنت!🤩