💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
۱ سالی می گذره آدرین با کاکامی ازدواج کرده. آلیا با نینو و....... فقط من تنهام من افسردگی شدید دارم و اسمم مرینت دوپن چنگه من۱ سال هست تو اتاقم زندانیم در بستس چراغ خاموش منم تو اتاقم فقط زیر پتو میرم و دراز میکشم من به حدی افسردم که چند بار نزدیک بود بمیرم از نظر خودم من یه انسان نیستم و یه موجودم
همه کسایی که همین من هستن یا ازدواج کردن یا دارن درس میخوانند یا شغل دارن خلاصه همه یه سرگرمی دارن فقط من اینجا زندانیم فردا میخوام دوستان بیان پیشم بالاخره میخوام دوستان رو ببینم بعد یک سال
فردا شد من کمی غمگین بود و خوشحال البته بیشتر خوشحال من بخاطر آدرین افسرده شدم بخاطر اینکه اون با کاکامی ازدواج کرد منم یکی از آرزو هام بود که با اون ازدواج کنم فلاش بک به گذشته
یه روز مثل همیشه میخواستم برم مدرسه ولی این دفعه معمولی نه من بالاخره تمرین کردم و امروز بالاخره میخواستم بهش بگم دوسش دارم یه نفس عمیق کشیدم و در رو باز کردم که دیدم نینو پیش آلیا نشسته و کاگامی کنار اون نشسته ناراحت شدم وقتیکه همه بچه های کلاس ناراحت بودن
از آلیا پرسیدم چیشده گفت با ناراحتی که کاگامی با آدرین از دواج کرده. منم یه بغض گلوم رو گرفت و چند دقیقه بعد ادعا کردم که میخوام برم دستشویی و یواشکی رفتم خونه
رفتم خونه هیچی نگفتم و درپاتاقم رو بستم و از اون روز به بعد من اینجور شدم زمان حال داشتم فکر میکردم که در زدن دوستام اومدن آلیا جولیکا رز الکس و میان برام آب میوه آوردن و با هم خوردیم اون هام هی میگفتن خیلی وقت بود ندیدیمت کجا بودی و...... چند ساعت گذشت و رفتن
از مامان و بابام پرسیدم که فردا میتونم برم مدرسه یا نه
منتظر پارت بعدی باشید
راستی باید معرفی هم بخونید
خداحافظ 🍭🍭🍭🍭🍭
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اینو به من نگید به خودش بگید که معلوم نیست الان رفته کجا؟؟
(نمیدونم چرا ولی دارم دنبال دعوا میگردم کلا تنم میخاره)
کجایی قایم شدی رفتی تو لاکت؟؟؟
از تستم برو بیرون همین الان
ولی نهههه منو نخور
ترسیدم😐😐
نرم چیکار میکنی مثلا؟؟
نکشیمون ببین از دست من خلاص نمیشی
من فقط داشتم ازتون دفاع می کردم.اگه شما دلتون نمی خواست بنده ی حقیری مثل من از شما دفاع کنه یا اینکه از نوع دفاع کردن من خوشتون نیومد،دیگه نباید میگفتید خفه که.
ولی من به خاطر این که به شما گفتم بیچاره موشک بارون شد پوزش می خواهم.امیدوارم بنده رو ببخشید.
بنده یه سوالی هم از شما داشتم.ببخشید می پرسم. ولی چرا توی تست(تئوری های میراکلس)،وقتی من گفتم«بیچاره موشک بارون شد»شما به بنده گفتید خفه؟و اینکه چرا آخرش گفتید میراکولر های بیچاره موشک بارون شدید؟اگه میشه مثل دفعه ی قبل جواب ندید.یکم با مهربانی بیشتر.باتشکر.
برادر/خواهر من ایشون کلا همین جوری هست شما تست حقایق میراکلس رو نگاه کن میفهمی چی میگم اصلا میراکولر نیست
کلی هم توهین کرده هم به ما طرفدارا هم خود انیمیشن
هرچقدر هم که ایشون از میراکلس متنفر باشند باز هم نباید از این الفاظ زشت استفاده کنند.
اینو به من نگید به خودش بگید که معلوم نیست الان رفته کجا؟؟
(نمیدونم چرا ولی دارم دنبال دعوا میگردم کلا تنم میخاره)
کجایی قایم شدی رفتی تو لاکت؟؟؟
اره قبلا هم داستان غمگین می نوشتم این خیلی غمگین نیست یه بار یه داستان نوشتم که خودم یه سره در حال نوشتنش گریه مبکردم منم بعضی وقت ها خودم حس غم دارم
من هم همین طوری هستم.ولی سعی می کنم توی داستان های که در تست چی می گذارم،خیلی کم از موضوع های غمگین استفاده کنم.
اگه صلاح میدونید از داستان من هم استقبال کنید.تمام تلاشم رو کردم که غمگین نباشه.
شما توی نوشتن داستان های غمگین مهارت خیلی بالایی دارید.خیلی زیبا بود.
ولی شما استعداد تون نوشتن داستان های غمگین هست یا خودتون هم بیشتر وقت ها حس غم به شما دست می دهد؟