بریم ادامه ی داستان امیدوارم خوشتون بیاد
با تمام سرعتم می دویدم منی که مدت ها گریه نکردم دیگه توانشو نداشتم می خواستم بزنم زیر گریه به طرف جنگل ممنوع می دویدم دراکو هم دنبالم میومد توی جنگل به یک محوطه ی خالی رسیدم که جلوش یک دیوار اجری بود بارون میومد همونجا افتادم زمین دراکو بهم رسید دیگه کاری نمی تونستم بکنم بغضم ترکید باورم نمیشد بعد از مدت ها و فقط بخاطر یک نفر گریه کردم این مثل یک کابوسه کابوسی که از عسل هم برای من شیرین تر بود و از سنگ هم سخت تر کابوس عشق!!
دراکو اروم اسمم و صدا کرد ولی توجهی نکردم از جام بلند شدم همه ی بدنم درد می کرد اما باید برمیگشتم بی اهمیت از کنارش گذشتم که یهو گفت اصلا دلت میخواد فرصت توضیح بدی؟
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
فرست