پس از نمیدونم چند ماه و چند روز اومدمم با بخش جدیدد.
*چند روز بعد*
آیرا، داشت وسایلش را جمع میکرد. دیروز از طرف عمویش، سیریوس، نامه ای اینگونه دریافت کرده بود:
«سلام. میتونی بیای. اما چند تا شرط داره که وقتی اومدی بهت میگم. امیدوارم توی راه دردسری درست نکنی و خرابکاری به بار نیاری. وقتی رسیدی برام یه نامه بفرست تا بهت بگم چه ساعتی باید بیای. امضا:S.O.B(P) »
در میان همه چیز هایی که آیرا داشت، چند چیز برایش مهم تر بود. اولین چیز، گردنبندی نقره با نگین عقیق سرخ بود که روی گردن او، آویخته شده و اسمش روی آن حک شده بود. دومین چیز، گوشواره هایی با زمرد سبز و انگشتری با سنگ حدید روی آن بود.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
وایی عالییی
سیریوس بوده دیگه👌🏻
سیریوس اوریون بلک😌
فرصت؟
عمو سیریه منه-آیرا
نخیرم عموی منه-من
عموی منه-آیرا
راوی: و شاهد دعوای این دو هستید.
شما که یکی هستیددد😕خدا یا چرا انقدر خود درگیری ها زیاد شده؟
راوی:*این قسمت خود درگیری های آیرا با خودش در مغزش*
ماشالله بزن آفرین👏🏻