قسمت جامونده پارت چهارم
در جلوی میز اساتید چار پایه ای قرار داشت که کلاهی زشت و قدیمی رویش بود . مکگوناگال کلاه را به همراه کاغذ پوستی برداشت و گفت " اسم هر کس رو که خوندم بیاد و کلاه رو بزاره روی سرش " متیو لارن" سلیا به پسر نگاه کرد همان پسری بود که با سلیا در یک قایق بود . متیو به سمت چاپایه رفت کلاه را روی سرش گذاشت کلاه فریاد زد " هافلپاف " پسری از پشت سلیا گفت " یه هافلپافی احمق و کودن دیگه " این حرف را به دوستانش گفته بود اما چون درست پشت سر سلیا وایساده بودن سلیا حرف های آنها را می شنید . سلیا توجه اش را از جمعیت و گروه بندی به میز اساتید برد و شروع کرد تک تک آنها را از نظر گذراندن . پروفسور اورت کنار یکی از پرفسور ها که قد کوتاهی داشت نشسته بود . با هم گرم صحبت بودند . در بین اساتید شخصی با ریش سفید بلند ردای سرخ رنگ روی یک صندلی بزرگ و مجلل نشسته بود سلیا حتم داشت که او دامبلدور است "مدیر هاگوارتز" . با ورود هر دانش آموز به هر یک از آن ۴ گروه ، باقی دانش آموزان آن گروه تشویقی نه چندان هماهنگ می کردند . با شنیدن اسم " کوین گریفین " توجه سلیا دوباره به گروه بندی جلب شد . همان پسری که پشت سرش با دوستانش ایستاده بود به سمت چارپایه رفت سلیا متوجه شد که تمام دوستان پسر گروه بندی شدند .
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
فرصت؟