دلنوشته p3

هیچی دیگه..

- ذوق شعرم را کجا بردی که بعد رفتنت عشق و شعر و دفتر و خودکار ارامم نکرد :))!

هیس حواس تنهایی ام را با تو بودن پرت کرده ام بگو کسی حرف نزند بگذار لحظه ای آرام گیرم

نبودنت زخمی میشه ،میان زخم های نا علاجم .

روزهای دیگری خواهد رسید ؛ چیزهای بهتری خواهد آمد ؛ صداهای دیگری شنیده خواهد شد ؛ تو هم خواهی خندید ( : خواهی خندید ؛ تو هم خواهی خندید . . میدانم . .

تومال‌من‌خواهی‌شد درپنجمین‌فصل‌سال ؛ درپنجمین‌ماه‌فصل‌زمستان ؛ درفرودگاهی‌که‌کشتی‌می‌آید ! ساعت25:68دقیقه ! درشبی‌که‌آسمانش‌خورشید‌دارد ؛ تاریخ‌33‌ام‌اسفند ؛ وقتی‌که‌پروانه‌پیله‌میشود ؛ وقتی‌که‌روی‌ماه‌ایستادیم‌ ؛ درفصل‌بهاری‌که‌عید‌نداشته‌باشد ؛ درسالی‌که‌هیچوقت‌ماه‌کامل‌نشود ؛ درهفته‌ای‌که‌دوشنبه‌نداشته‌باشد ؛ همینقدرغیر‌ممکن .