سلامممم🎀
صدایی از پشت پنجره آمد؛ دید جغدی زیبا و سفید پشت پنجره با دو نامه برا نوکش نشسته. نامه ها را گرفت و شروع کرد به خواندن نامهی اول: اریکای عزیزم، تولد یازده سالگیت مبارک؛ من این نامه رو از خیلی وقت پیش آماده کرده بودم تا سر تولد یازده سالگی ات پرفسور مکگوناگال بهت بدن. ببخشید که توی تولدت نیستم و برای همیشه ترکت کردم
از طرف مادر و پدرت، لونا و جک آنته.
نامه آرام آرام خیس میشد زیرا اریکا دارشت اشک میریخت؛ آرام نامه را روی میز گذاشت و نامه دوم را برداشت، نامهی دوم با مومی قرمز رنگ بسته شده بود. اریکا نامه را باز کرد. وقتی نامه را خواند تعجب کرده بود. زیرا او نمیدانست که مدرسهی سحر و جادوی هاگوارتز چیست. کیک و قهوه اش را تمام کرد؛ زود کیفش را برداشت که چیزی را زیر کیفش دید، مثل کیسه ای پر از سکه بود. در کیسه را باز کرد و دید پر از سکه هایی که روی آن ها نوشته شده گالیون است.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
منتظر ادامممم
حتماااا
عالییییییییی
مرسیییی
اولین کامنت؟
بلههههه