بعد همه ی اون پروازهایی که باهم بودیم بعد خاطرات خوبی که باهم ساختیم، کی فکرشو میکرد به اینجا برسیم؟!
من در کنارت پرواز کردن را یاد گرفتم. بعد همه آن پروازهایی که باهم بودیم بعد خاطرات خوبی که باهم ساختیم، چرا خورشید برایمان باید غروب کند؟! ستاره ها خاموش شوند؟! همه چیز از دست برود؟! حالا اینجا هستم. در بالای کوهستان ناامیدی و تنهایی و حرف از جدایی میزنم. علاقه ویژه ای به وقت هایی داشتم که باهم دل به جاده می زدیم. موتور سواری می کردیم، بی آنکه بترسیم یا نگران باشیم کسی سروصدای ما را بشنود. می خندیدم. بدون داشتن حتی دلیل. این بزرگترین خوشبختی ما بود. اما از اول هم می دانستم این خوشی قرار نیست ابدی باشد. این حس قوی بود و حالا واقعیتی تلخ.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
51 لایک
عالی بود 🥲 فوق العاده هس 🥲
مرسی ازت ⚡️
من هرروز از این مطالب انیمه ای می بینم
و کاملا مطمئنم تو از همه قشنگ تر می نویسی
مرسی عزیزدلممممم ☃️❄️
قشنگ نوشتی پروانه کوچولو:)
مرسی خوشگل با استعداد 🍨🔥
♡
خیلی قشنگ بود ...
مرسی خوشگلم 🌻
وای چه قشنگگ
قوربانت 🦋
عالی بودددد ❤️✨
مرسییی 💕
الان واقعا نیازمند همچین وایبی بودم🙌🏻✨
دمت گرم🤝🏻
خیییییلی عالی بود🌙⭐
قوربونت برم 🪄🌻
خدا نکنه!
فرند؟
البتههه
می خواستم بنویسم عالیه ولی مگه میشه شما پست بذاری و عالی نباشه؟🛐🛐
لطف داری زیبام 🫂🌱
زیبا بود...
مرسی بابایی سیل 😂🥲🤍
بنظرم شروع به داستکن نویسی کن قلمت عالیه
چشممم مرسی ازت ❣️