عشق سیاه شوگا پارت ۴

اون دختره عوضی نشونش میدم کاری میکنم که پشیمون شه حالا ببین دخترع بیشعور دارم برات همینجور زیر لب غر میزدم که مینهو اومد تو . *قربان چیزی شده _اره اون دخترارو نمیکشیم بیارشون عمارت از این به بعد برده من میشن

چشم قربان . گفت و رفت خب حالا ببین برات چه تقشه ایی دارم خانم ا/ت . رفتم سوار ماشین شدم رفتیم عمارت مین پیاده شدم و رفتم تو اتاق کارم

ا/ت: رفتیم به یه عمارا بزرگ البته قبلش در چشمامونو بستن بعد رفتم یه خانمه که انگار اسمش خانم کیم بود اومد منو برد طبقه بالا و از سویون جدام کرد و یه اتاق نشونم دادو گفت اینجا اتاقمه +امم ببخشید چرا منو اوردن اینجا

^نمیدونستید شما خدمتکار اقای مین شدید هرکاری بگه انجام میدید و اینجا قانون هایی دارع مثلا نباید تو صورت اقای من نگا کرد و سر خم کرد یا جواب اقای مینو داد و سرپیجی اینا مجازات های بدی دارع

هوم باشع ^خب اینم لباساتون یه دس لباس بم داد که پوشیدم رفتم طبقه پایین موقع شام بود که یه خدمتکار موقع اب اوردن پاش لیز برد و ابو انداخت رو اون مین اونم عصبانی شد داد زد _چطور حرعت کردی یهو خدمتکار بدبخت که تازه باش اشنا شده بودم و فهمیدم اسمش مینسوعه افتاد به گریع و التماس که رفتم دستشو گرفتمو بلندش کردم و گفتم:

+گریع نکن توکه وکار اشتباهی نکردی حواست نیوده حالام بلند شو اینو گفتم همه خدمتکارا گفتن:هعیییی که یهو اون شوگا بلند شد و گفت : +مجازات این خدمتکار اینه ده ضربه شلاق بخوره و تادوروز بدون خوابیدن بشینه کتابخونه منو مرطب کنه

من بجاش انجام میدم اون هیچ گناهی نکردع _دختر جون گندع تر از دهنت حرف میزنی +برای تو چه فرقی دارع کیو محازات کنی مهم اینع محازات کردی من بجاش میرم _باشع هرجور خواستی

خب جینگولوییا اینم پارت بعد قول میدم زود زود بزارم