
بچه ها لطفا کامنت بزارید🥺 دیگه چی بگم که کامنت بزارید 😭لطفا لایک کنید 🥺من کلی زحمت میکشم😩لطفا اگر میشه لایک کن چیزی ازتون کم نمیشه🥺
کای:دیگه زیادی حرف زدیم بریم خریدتون رو بکنید (نیم ساعت بعد) کنیا:این یکی رو دوست ندارم بریم یه جای دیگه😒تارا:منم دوسش ندارم بریم یه جای دیگه آخه من دارم میگم صورتی کمرنگ واسه من صورتی میاره😡😩 کای:جان جدتون خرید کنید مردم دیگه تا الان کلی مغازه رفتیم یکیش هم خرید نکردید تارا:ساعت چنده🤔کای:6 و نیم کنیا:بچه ها من باید برم بای 😘 کای:منم باید برم قرار دارم🤚تارا:منم قرار دارم راستی کای کای:بله تارا:به جولیا سلام برسون😝کای:کنیا تو گفتی کنیا:بای بای🤚کای:کنیا دفعه بعد میکشمت😩کنیا:رفتم تونه اول رفتم حموم یه دوش 5 دقیقه ای گرفتم موهام رو بافتم یه لباس بلند نقره ای بدون پف و کفش نقره ای پوشیدم و رفتم (نه تروخدا بمون یک ساعت دیگه برو😐کنیا:اگر ببندی نمیگم لالی €هی به چه جرعتی بامن اینطوری حرف میزنی من میتونم بکشمت😝کنیا:برو بابا €بهت نشون میدم) (دوستان علامت خودم€اینه یادتون باشه هروقت اومد یعنی من دارم حرف میزنم) کنیا:بعد حرف زدن بایه گورخر حرکت کردم(گور خر خودتی😐😡) به تاکسی گرفتم و رفتم تاکسی:کجا برم کنیا:برید رستوران..... 💜 تاکسی:چشم
تاکسی:فقط من اونور خیابون وای میستم چون نمیشه اونور رفت😐کنیا:اشکال نداره😊تاکسی:رسیدیم کنیا:ممنون تهیونگ:اون کنیا بود داشت از تاکسی پیاده میشد داشت میومد که یهووووووو😨کنیا:داشتم میرفتم سمت رستوران که یهو یه ماشین با سرعت زیاد اومد سمتم😨دیگه بعدش هیچی ندیدم😱تهیونگ:با تمام سرعت دویدم سنا کنیا تموم صورتش خونی بود دستاش و پاهاش زخمی زود سرش همینجور خونریزی داشت مردم جمع شده بودن😖لطفا یکی به آمبولانس زنگ بزنه😖😩بی بو بی بو بی بو(صدای امبولانس😂)
تهیونگ:کنیا رو بردن بیمارستان منم زنگ زدم به نامجون😭(علامت نامجون🤓علامت تهیونگ😢) (€میونم اینا ایموجی ولی چیزی به ذهنم نیومد ببخشید😩) 🤓الو تهیونگ چیشده 😢نامجون کنیا کنیا 🤓کنیا چشه نکنه چیزیش شده😨 😢آره تصادف کرده 🤓کدوم بیمارستان😨. 😢بیمارستان...... 🤓 باشه داریم میایم😭نامجون:بچه ها 😭کوک:چیشده نامجون:کنیا تصادف کرده😨کوک:چی چطوری نامجون:نمیدونم بیاید بیاد بریم😨
تهیونگ:پسرا اومدید😭😭کوک:نگران نباش حالش خوب میشه😢اون دختری قویه😔ناممون:تهیونگ رنگت پریده حالت خوب نیست بیا بشین تهیونگ:حالم اصلا خوب نبود بعد چند دقیقه چشمام سیاهی رفت😔نامجون:دکتررررررررر دمتر:بله چیشده نامجون:مگه کوری بیهوش شده دکتر:بیاد ببریدش اتاق😨
تهیونگ:حالم خوب نیود غش مردم وقتی چشمام رو باز کردم پسرا دورم بودن تازه فهمیدم چیشده ار ام:بههوش اومدی حالت خوبه 🥺تهیونگ:کنیا کجاست(گور خر تو کما😔الا خوشحالم 😂تقاص کاری که باهام کرد😝هرکی بامن در افتاد ور افتاد😏) کوک:دکترا گفتم حالش خوب نیست رفته تو کما بخاطر ضربه ای که بهش خورد😔سرش شکسته برای همین حالش خوب نیست😖تهیونگ:باید برم پیشش
ار ام:باشه😔 تهیونگ:دکتر کنیا حالش چطوره😖دکتر:حالش خوب نیست فقط باید دعا کنید(بییاد دعا کنیم خدایا کنیا بمیره و برنگرده🥺خودمم مشکلم رو باهاش نمیدونم😔😂) تهیونگ:یه دفعه یه مرد میان سال بایه پسر همسن و سال کنیا اومدن تو بیمارستان پسره:آقا کنیا حالش خوبه بگید حالش خوبه من بدون اون مییمرم😖 دکتر:حالش بده ما تمام سعیومون رو میکنیم 😔تهیونگ:آهای تو کی هستی پسره:تو چیکار شی تهیونگ:به تو جه😏پسره:آها آقای کیم شمایید شما هم گروهی مینا هتید من برادرم ایشون هم پدر کنیا و ایشون هم مادرش ببا مامان این هفت نفر همگروه کنیا هستم😖ار ام:خوشبختم حالتون خوبه 😔 ویلیام(پدر گور خر یا همون کنیا):منم همینطور چطوری خوب باشم دکتر:پرستار پرستار سریع بییاد تو اتاق تهیونگ:چه خبره چیشده😢نامجون :دکتر و پرستار رفتن تو اتاق کنیا بهش شک دادن نبضش کم بود قلبش داشت کند میشد
دکتر:اووف خداروشکر برگشت تهیونگ:دکتر چیشده😱دکتر:حالش بده ولی قلبش میزنه رفته تو کما 😔 (دوروز بعد) نویسنده:تو این دوروز تهیونگ حالش خوب نیود هی میرفت پیش کنیا امروز هم قرار بود با اعضا بره نامجون:رسیدیم بیمارستان دییدم دکتر از اتاق مینا آوند بیرون اونم با چهره نا امید 😨تهیونگ:دکتر حال کنیا خوبه😨دکتر:خوب شد اومدید میخواستم زنگ بزنم بهتون یه خبر دارم براتون ار ام:چیشده دکتر :
و تمام شد میدونم جای حساس کات کردم کرم دارم فوش ازاده😂😂چالش:به نظرتون چی شده بود😨خب دیگه خوابم بناد شب بخیر🤚تروخدا کامت بزارید🥺🥺🥺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داستانت خیلییییییییی قشنگه
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
جونم جونی پارت بعدی
راستی اجی یه رمان دارم میخونم خیلی خوبه نخونی از دستت در رفته .. اسمش ارزوی پنهانه نویسندش هم shailan آجی .. بخونیا ! خیلی باحاله
سلان اجی من سر یه موضوعی کلن گوشیم خراب سد دوباره درستش کردم به این اکامنت منو دنبال کن