برای ابشاریا
تو اتوبوس نشسته بودیم. درسته ما برگشته بودیم. هر کسی که بود میرفت و دیگه پشتشو هم نگاه نمیکرد ولی ما برگشته بودیم. به جایی که خاطرات زیادی باهاش داشتیم. به میبل نگاه کردم که آبنبات چوبیشو لیس میزد . به کارای شل صورتی میخندید. لبخند زدم اگه به خواطر اون نبود الان معلوم نبود دنیامون چجوری نابود شده بود و الان فقط ماییم و ابشار جاذبه.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
یکم نبودم همه چی ممنوعه؟؟
ممد چرا همچین میکنه؟؟
نمیدونم ولی کاریش هم نمیشه کرد تازه کارم و کاری از دستم بر نمیاد!
اول باید امتحانام رو بدم اینم بار دومه و منتشر شده یعنی گیر یه ناظر خوب افتادم که منتشر شده
یوهو🥳ادامه ادامه
یه پارت فایده نداره
وای اگه میشد ادامه بدی عالی بود...ولی خب،اشکالی نداره...
ادامه میدم
اگه ایده خفنی دارین بگین
چرا فن فیک ممنوع شده؟
یه مدتی نبودم از هیچی خبر ندارم
از تابستون پارساله ممنوعه هر چند بعضی ناظرا منتشر میکنن گفته شده باعث برکناری میشه شاید بخاطر اینکه یه مدت فن فیک های کلیشه ای زیاد شده بوده 2_3 سال پیش برای همین یا شاید هم ممد خواسته فن فیک حذف شه تا اونایی که نویسندگیشون خوبه داستان بنویسن به جای فن فیک و همه کاراکتر و موضوع از خودشون باشه
پارتتتتتتتتت بعدد
بینظیر بود
پارت بعد پارت بعد پارت بعد پارت بعد پارت بعد پارت بعد پارت بعد
ولی مم.نوعه که☹️💔
عه یه داستان آبشاری😻🤩
خیلیییییییی خوب بود
عالی بود خیلی خوشم اومد ادامه بده ❤️✨️