
سلام 😄 خوبین اومدم با یه داستان خوشمل اومیدوارم راضی باشین 😊 بریم حالا بخونیم تو رو خدا کامنت بزارین 😢من هر روز میام چک میکنم ولی نه از کامنت خبریه نه از فالو نه از لایک😢😢😢😢😢😢😢😢 لطفا لایک و فالو و کامنت بزارید 😭😭😭😭
اول بالارو بخون 😚 سلام میخوان باهم اشنا بشین من مرینتم یه دختر فقیر که نه دوستی داره و نه خانواده و نه پول من با پدر ناتنیم زندگی میکنم پدر و مادرم هر دو از این دنیا رفتن 😔 من تو این دنیا کار میکنم تا پول بگیرم و بدم به اون اشغال 😠(پدر ناتنیش رو میگه) هیچ دوستی هم ندارم که با هم پول جمع کنیم من وقتی پولارو میدم به اون (راستی اسم پدر ناتنیش جیم ) اون خرج میکنه و برای خودش لباس های خوشگل میخره و غذاهای خوشمزه میخوره 😡(کوفتت بشه الهی که مرینته منو گشنه نزاری😠)و منم وقتی بهش میگم یکم بده میگه گمشو اون ور برو تو اشغالا پیدا کن بخور 😡و منم پرت میکنه بیرون 😭و هروقت میرم برای کمک یه دختره با موهای قهوه ای و چشمای سبز میاد و میگه ایش نگاش کن چقدر زشته 😛😛😛(لایلا میکشمت 😡😡😡)و منم اگه پول جمع نکنم اون شب منو کتک میزنه و منو پرت میکنه بیرون تا اینکه یه روز نتونستم پول کافی جمع کنم در حد ۱۰ هزارتومن جمع کردم وقتی رفتم خونه
بهش پولو نشون دادم و گفتم مرینت : به خدا امروز همین قدر جمع کردم چون امروز سرده کسی بیرون نبود😢😢😢 جیم : چی گفتیییییی😡😡😡😡😠😠😠😠😠😠😠الان من چه جوری با این قدر پول شکممو سیر کنم هااااااااااااااااا😡😡😡 مرینت : 😨😨😨😨 جیم : بازم کت میخوای هاااااااااا مرینت : نه نه نهههههه به خدا من تمام سعی مو کردم 😭😭😭😭😭 جیم : گریه نکن امشب کتکت نمیزنم ولی نه بهت غذا میدم نه میزارم تو خونه بخوابی حالا برو بیرون مرینت : باشه 😭😭😭😭😭😭😭 از زبان مرینت : رفتم بیرون و گریه کردم که یک دفعه با خودم گفتم بسته من چرا باید برای این پول جمع کنم من خودم میتونم پول جمع کنم یا برم کار کنم بلند شدم سردم بود داشتم از خونه دور میشدم که یه خانومه خیلی خوشگل رو دیدم وقتی منو دید گفت : اخی عزیزم سردته 😯 مرینت : ب.....ب....بله ☹️ خانومه : بیا بریم این مغازه تا برات خرید کنم مرینت : جدی .....جدی ....جدی میگین 😀 خانومه : بله 😊 مرینت : ممنو.....ن ......خانومه ..... خانومه : بوستیه مرینت : ممنون .....خانومه....بوستیه از زبان مرینت : منو خانم بوستیه رفتیم خرید کردیم اون رفت برام یه هودی خوشگل و یه کلاه و یه شلوار مخمل و یه پالتو که جنسش از مخمل بود گرفت و برام یه کتونی با جوراب گرفت که رنگ همشون قرمز و مشکی بود بعدش باهم رفتیم رستوران و برام کلی غذا سفراش داد و بعدش گفت: که از زندگیت برام بگو
مرینت : راستش منو پدر و مادرم زندگی خیلی خوبی داشتیم تا اینکه پدرم از این دنیا رفتم و ماهن فقیر شدیم و مادرم مجبور شد که کار کنه و یه روز با یه مرده خیلی بد اخلاق ازداوج مرد اون مرده فقط میخواست که مادرم کار کنه براش پول بیاره و اگه پول جمع نکنه شب اونو کتک میزد 😔 بوستیه : واقعا 😢 مرینت : بله و منم همینجوری زجر کشیدنشو میدیم تا اینکه یه روز این مرده داشت مادرم رو کتک میزد و خیلی بد جور میزد و دارم داد میزد تا اینکه دیگه صدای مادرم در نیومد 😭 بوستیه : چییییییی😢 مرینت : مادرم زیر دستو دای اون مرده مُرد و ما اونو دفع کردیم و از اون موقعه من همش دارم پول جمع میکنم واسه اون مرده و اگه کم میبردم منو میزد میخواست منو مثل مامانم بکشه تا اینکه امشب فقط ۱۰ هزارتومن پول براش بردم ولی اون منو نزد منو پرت کرد بیرون و هیچی بهم نداد 😢😢😢😢و منم با خودم گفتم دیگه بسته من خسته شدم نباید برای اون کار کنم باید خودم کار کنم تا پول در بیارم تا اینکه راه افتادم و شمارو دیدم 😢
ببخشید ولی من یادم نمیاد کجا بودم از جایی شروع میکنم که خانم بوستیه مرینت رو میبره خونش مرینت : خونه ی خانوم بوستیه واقعا بزرگ بود خانم بوستیه بهم گفت : عزیزم تو اینجا بمون الان میام مرینت : باشه از بان مرینت : خانم بوستیه رفت به همسرش مایک ماجرارو گفت و اونم گفت باشه خانم بوستیه یه نوازد دختر داره به اسم کریستال من به خانم بوستیه گفتم : میشه از دخترتون محافظت کنم ؟ بوستیه : حتما عزیزم مرینت : ممنون از زبان مرینت : من رفتم تو اتاق کریستال که دیدم دوربین داره با خودم گفتم چه قدر خوب از بچهشون محافظت میکنن 🤕و رفتم پیش کریستال خیلی ناناز بودش 😍😍😍😍 از زبان بوستیه مایک ع.ز.ی.ز.م بیا اینجا مایک : بله بوستیه : میگم دوربین هارو فعال کن مایک : برای چی بوستیه : به خاطر اینکه مرینت رفت از بچه مراقبت کنه و ماهم بدونه اینکه بهش سر بزنیم از بچه مراقبت کنیم مایک : باشه
از زبان مرینت : داشتم بچه رو خواب میکردم که خدمتکار خونه اومد گفت : خانم مرینت به چیزی نیاز ندارین گفتم : اگه میشه یه اب برام بیارن خدمتکار : حتما مرینت : من بچه رو خواب کردم و گزاشتم رو تختش (راستی اینو بگم زمانی که جیم مرینتو از خونه بیرون انداخت ساعت ۸ بود و الان هم ساعت ۹هستش)و رفتم بیرون که دیدم خدمتکارشون برام اب اورد گفتم ممنون و گفت : خواهش میکنم و بیاین بهتون بگم اتاقتون کجاست مرینت : ممنون خدمتکار : بفرمایید مرینت : ممنون مرینت رفتم رو تخت دراز کشیدم خیلی تختش نرم بود بعد از چند دقیقه فکر خوابم برد
بیدارشدم دیدم ساعت ۹ هستش بلند شدم رفتم دستو و صورتمو شستم و رفتم پایین که دیدم خانم بوستیه که میگه : عزیزم بیا صبحانه بخور و منم رفتم دیدم روی میز کلی غذا هست از پنیر گرفته تا نوتلا 🤤 غذا مو خوردم و گفتم من دیگه برم مزاحمتون نمیشم بوستیه : چرا میخوای بری مرینت: برای اینکه پول جمع کنم تا یه زندگی عادی داشته باشم بوستیه : باشه عزیزم ولی ای کاش بیشتر میموندی مرینت : نه دیگه مزاحم نمیشم خداحافظ بوستیه : ممنون عزیزم بابت اینکه از کریستال مواظبت کردی مرینت : خواهش میکنم کاری نکردم بوستیه : پس یه لحظه بیا این پول رو بگیر و این دستبند که هر جا رفتی یادی از ما بکنی مرینت : حتما خب خداحافظ بوستیه : خداحافظ
رفتم بیرون با خودم گفتم امروز رو برم دور بزنم فردا کار میکنم رفتم کل شهر رو گشتم تا اینکه شب شد هوا هم خیلی سرد بود نمیدونستم چیکار کنم رفتم سمت دریا اونجا یه خونه متروکه بود واردش شدم خیلی قدیمی بود رفتم تمام اتاق هارو گشتم تا یه پتو پیدا کنم بعد از اینکه طبقه پایین رو گشتم رفتم بالا که تو همه اتاقا گشتم که یک دفعه تو یه اتاق چشمم به یه چیزی خورد اونجا یه مروارید خیلی بزرگ دیدم با خودم گفتم اگه اونو بفروشم کلی پول در میارم و رفتم سمتش اونجا اصلا هیچ طله ای نبود خیلی راحت مروارید رو گرفتم که یک دفعه ........
یک دفعه مروارید شکست من با خودم گفتم من چقدر بد شانسم 😔که یک دفعه از اون مروارید اب دراومد و ریخت رو پاهام ابش برق زد و پاهام یک دفعه شل شد و من خودمو گزاشتم یه گوشه و یک دفعه بی هوش شدم وقتی به هوش اومدم دیدم که روزه و رو دستم پولک های ماهی رو داره وپاهام هم همین طور به گوشام دست زدم دیدم تیز هستن و به دندون نیشام دست زدم اون ها هم تیز بودن و وایسادم وقتی موهامو دیدم موهام تا زانوم بودش خیلی تعجب کردم و پایین موهام هم صورتی بود خیلی تشنم شده بود برای همین رفتن سمت دریا که اب بخورم یک دفعهههههههه 😨😨😨😨😨.........
پایان 😄😄😄😄😄امیدوارم که راضی باشین 😃😃😃😃😃😃😃😃😃😃تستچی تورو خداااااتت قبول کن 😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢😢
بای بای کیوتام 😍😍😍😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوب بود بازم بنویس
دومین باره دارم می خونم
عالی بود 💐
😘😘😘😘
عالی پارت بعد
ممنون بابت نظر تو بررسیه 😘
بی نظیر
لطفا به داستان هایم سر بزن ترو خدا کامنت بده😇
ممنون بابت نظر عزیزم 😍
حتما گلم 😘
خیلی داستانت عالی بود عزیزم....
لطفا ادامه بده...
منتظر پارت بعد هستم...
لایک هم کردم... :)
حتما 😘
عالی بود 🧜🧜
😘
گایز یه خبر بد من نمیتونم تا ۱۳ اردیبهشت هیچ تستی بنویسم برای همین یکم طول میکشه تا قسمت بعدی بیاد 😭😭😭😭😭😭
محشر بود
😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
خیلی خوب بود 😍
😍😍😍😍