
آره دیگه خوسگلای خاله، از الان بگم که این مطلب یکم طولانیه پس اگه حوصلشو ندارین ردش کنین بره🙎🏻♀️. خب بریم سراغش؟ 👩🏻💻
مورد اول، دنیاسازی. دنیای این سریال از بسیاری از جهات گسترده و بزرگ به نظر برسد و حقایق ناگفته درباره "آرکین" هم کم نداریم، حتی در اوایل ممکن است وسعت آن کمی ترسناک هم به نظر برسد، این درحالی است که درواقع اکثر رویداد ها در این دو لوکیشن اصلی رخ می دهند: "پیلت اور (Piltover)" و "زان (Zaun)". این تصمیم هوشمندانه ای از سوی سازندگان بود زیرا کمک میکند تا همه چیز ساده تر به نظر برسد و بینندگان برای ورود به این دنیای پیچیده مشکلی نداشته باشند و همین که ما به سرعت با فضا آشنا شویم، باعث میشود تا بیشتر و بهتر بتوانیم به شخصیت ها یا قصه توجه نشان دهیم. از هر نویسنده و فیلمسازی که بپرسید، به شما می گوید که دنیا سازی یکی از دشوار ترین بخش های خلق یک اثر است؛ اما با این حال به نظر می آید که آرکین به خوبی از پس این مورد بر آمده.
مورد دوم، طراحی هنری. یک دلیل بزرگ برای محبوبیت آرکین، طراحی هنری شگفت انگیز آن است که شاید شما را شوکه کند و به عینک خاصی نیاز ندارید تا ببینید که از نظر بصری، با یکی از جذاب ترین سریال های دوران رو به رو شده اید.ترفند های بصری متنوعی که سازندگان به کار گرفته اند، تلفیق سبک ها و استفاده درست از رنگ ها، آرکین را به اثری منحصر به فرد تبدیل کرده است که گویی نمونه مشابهی ندارد. اینجا باید از "مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی" هم تشکر کنیم، زیرا این پیام را به همه انیماتور ها و استودیو ها مخابره کرد که هنوز هم در مدیون انیمیشن می توان ساختار شکن ظاهر شد و قرار نیست که همه ی انیمیشن ها به سبک انیمیشنی مشهور استودیوی پیکسار تکیه کنند.
مورد سوم، تعدد شخصیت ها. نویسندگان و فیلمسازان اغلب به دو دلیل ترجیح می دهند که تعداد قهرمانان یک داستان را محدود کنند: اینکه دنبال کردن رویداد ها برای مخاطب دشوار نشود و اینکه طراحی چندین شخصیت قهرمان و جذاب بسیار سخت است. فصل اول آرکین این کار را به طرز شگفت انگیزی خوب انجام داده است؛ ما تعداد زیادی شخصیت اصلی داریم که سریال به همه آن ها فرصت خودنمایی داده است. همگی جذاب هستند و در رویداد ها به یک اندازه نقش کلیدی دارند. تک تک شخصیت های آرکین برای داستان ضروری هستند و انیمیشن را ده برابر بهتر میکنند. هرگز احساس نمی کنید که یک شخصیت بی دلیل در داستان قرار گرفته یا با حذف آن، روایت انسجام بهتری پیدا میکند.
مورد چهارم، ساوند ترک. بدیهی است که اکثر فیلم ها و سریال ها از قطعه های موسیقی -و موسیقی متن- استفاده میکنند اما سازندگان آرکین در این حوزه به معنای واقعی کلمه بی نقص عمل کرده اند؛ آن ها استادانه، آهنگ ها را در لحظات مهم به کار می گیرند و طریقه ی استفاده ی آن ها به حدی خوب است که کیفیت کلی سریال را بالا می برد. با حضور گروه ها و هنرمندان شاخصی همچون ایمجین درگنز، استری کیدز، استینگ و لینکین پارک، لحظه ای وجود ندارد که یک آهنگ پخش شود ولی شما هیجان زده نشوید یا تحت تاثیر قرار نگیرید.
مورد پنجم، تیم صداپیشگان. یکی از اشتباهاتی که حتی بعضی از بزرگترین انیمیشن ساز ها هم مرتکب شده اند، استفاده از ستارگان مشهور به عنوان صداپیشه است درحالی که صدای آن ها با شخصیت ها همخوانی ندارد. سازندگان آرکین اما در انتخاب صداپیشگان دقت زیادی به خرج داده اند و صداپیشگان نیز بسیار فوق العاده ظاهر شده اند. ستارگانی همچون هیلی استاینفلد، الا پورنل، کیتی لیانگ، کوین آلخاندرو و... به شکلی با شخصیت ها تلفیق شده اند انگار که متولد شده اند تا صداپیشگی این شخصیت ها را بر عهده بگیرند. بدون حضور آن ها، بی تردید شخصیت ها متفاوت از آب در می آمدند.
مورد ششم، شخصیت پردازی. هیچ مخاطبی هرگز دوست ندارد که درجا زدن یک شخصیت را مشاهده کند، مخاطب ها میخواهند تغییر و رشد شخصیت را ببینند، و البته ببینند آن ها در قصه تاثیر گذار هستند و نقش دارند. البته همه اینها در صورتی است که آن شخصیت از ابتدا جذابیت هایی هم برای مخاطب داشته باشد. یک دلیل دیگر برای محبوبیت آرکین همین است، اینکه همه شخصیت ها آرک داستانی خودشان را دارند، به آن ها توجه میشود و تغییر را در همه ی آن ها میبینیم. همگی رشد میکنند، گاهی تصمیمات اشتباه می گیرند، گاهی آدم بدی میشوند، گاهی خطا می کنند و گاهی هم خیانت یا برخلاف انتظار، به یکدیگر کمک میکنند. سازندگان در این زمینه نیز هوشمندانه عمل کرده اند. آن ها شخصیت ها را به شکلی خاکستری عرضه می کنند، این باعث می شود که فضا برای تغییرات مثبت یا منفی ایجاد شود.
مورد هفتم، طراحی مبارزات. صحنه های مبارزه ی آرکین نه تنها یکی از ویژگی های شاخص این سریال است، بلکه می توانیم آن هارا در لیست بهترین مبارزات تاریخ انیمیشن بگذاریم. این لحظات فقط ترکیبی از انیمیشن و موسیقی نیستند، بلکه با خلاقیت و هنر تدوین تقویت شده اند تا ما بتوانیم شاهد لحظاتی نفس گیر، هیجان انگیز و دیوانه وار باشیم. سکانس های اکشن آرکین پویایی خاصی دارند و انرژی زیادی به بیننده منتقل میکنند. سازندگان هم تنها به سلاح اکتفا نکرده اند و محیط را هم به درستی به کار گرفته اند. همچنین سرعت بالای این سکانس ها باعث میشود همه ی ضربه ها محکم و خطرناک به نظر برسند و شما بتوانید خشم و قدرت شخصیت ها را احساس کنید.
مورد هشتم، انیمیشن. برگ برنده ی آرکین فارغ از هرچیزی، کیفیتش است. حتی ممکن است گاهی آنقدر محو انیمیشن ها شوید که خود سریال را رها کنید و از خودتان بپرسید که سازندگان چگونه توانسته اند چنین چیزی را خلق کنند. این انیمیشن را استودیو فرانسوی "Fortiche" خلق کرده است و به علاوه آرکین، انیمیشن سریالی خرگوش های دیوانه را نیز در کارنامه خود دارد. آن ها انیمیشن این سریال را طوری طراحی کرده اند که حرکت شخصیت ها طبیعی تر به نظر بیاید. این انیمیشن را از لحاظ کیفیت میتوان سزاوارانه در کنار «مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی» گذاشت.
مورد نهم، داستان گویی. همه نکاتی که ذکر شد اهمیت دارند، ولی به یاد داشته باشید که بدون یک فیلمنامه ی خوب، هیچ چیز امکان پذیر نیست و شاید دلیل اصلی محبوبیت آرکین همین باشد. اکثر اجزای شاخص این سریال، از آرک داستانی، دنیاسازی و به کارگیری شخصیت های متعدد، از یک چیز سرچشمه میگیرند: داستان گویی و فیلمنامه. در آرکین همه چیز سرجای خودش است، شخصیت ها دوست داشتنی هستند، با یک جهان باور پذیر روبه رو هستیم، قصه ریتم مناسبی دارد، فضا برای خودنمایی همه کاراکترها فراهم شده و همه اینها به لطف نویسندگانی است که داستان را نوشته اند.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!