11 اسلاید صحیح/غلط توسط: Kiyana💜 انتشار: 4 سال پیش 254 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب خب دوباره برگشتم با پارت ۱۷😂💜 برید بخوانید🌝😐😃😂
صدا از لیدیکا بود ..
_ ب..بچه ها
از زبون تو :
زل زده بودم به ساکورا و اون شیر پسر که خیسی ای رو دستم حس کردم ... وقتی دستمو نگاه کردم خشکم زد ...
روی اون شکلی که وقتی دستم درد گرفته بود رو ساق دست چپم ظاهر شده بود کلی خون جمع شده بود و روشو گرفته بود و اون شکل تتو مانند دیگه معلوم نبود و خون هر لحظه هم داشت بیشتر میشد !!.. اونم بدون هیچ درد یا زخمی!! حتی نمیتونستم اون جایی که خون ازش نشأت گرفته بود و پیدا کنم ...
_ب..بچه ها
برگشتن سمت من ... ساکورا با دیدن خون روی دستم فوری اومد سمتم ...
£ این خون دیگه چیه ؟؟!!..
_ نمیدونم
£ پاشو ...
از اون یکی دستم گرفت و بلندم کرد ...
£ درد داره؟
_ نه اصلا
منو برد بیرون سمت شیر آب ...
آبو باز کرد و دستم و گرفت زیر شیر ... خون رفت اما قط نشد .. همونطور که دستم زیر شیر بود متوجه شدم که دیگه خون قط شده و در کمال تعجب اون شکل تتوی عجیب که به شکل یه مار بود دیگه نیست و جاشو یه خالکوبی خیلی قشنگ گرفته ... دستمو از شیر آب آوردم کنار ...
_ این ... خیلی خوشگله !..
/ عکس خالکوبی /
برش زمانی »»
_ خب ... حالا میشه درست تعریف کنین که چیشده ...
£ خب ... بعد از اینکه ... به بقیع .. منظورم به ... دوستات .. این ... آقایون ... گفتم که بیان پیشت اما با لباسای پاره پوره .. خب یکم بعد از اون ... پری لیندی ... اومد بهم همه چیو گفت .. اینکه داری الهه میشی ... من بلافاصله بعد از اون ... از پری لیندی کمک گرفتم و اومدم اینجا ... تو جنگل .. پیش لان ..
_ لان؟
£ بهت نگفته ؟
_ کیو میگی
£ اون ...
اشاره کرد به شیر پسر
_ شیر پسر ؟
£ شیر چی؟... شیر پسر ؟😐... شیر پسر دیگه چیه🤣🤣
_ خب .. چیز دیگه ای نبود صداش کنیم ... خب .. الان یعنی اسم اون لانه ؟
£ آره ...
£ خب .. داشتم میگفتم ... رفتم پیش لان و بهش گوشزد کردم که تو بدنت هنوز برای گرفتن قدرت بیشتر آماده نیست چون هنوز قدرت اصلی خودتم نتونسته هضم کنه .. اما اون قانع نشد ... وقتی میخواستم بیام و بهت هشدار بدم .. منو با یه دروازه برد به یه قسمتی از جنگل که تو اون قسمت انرژی جنگل باعث اختلال تو دروازه ها میشد و کسی نمیتونه اونجا راخت دروازه ای که میخوادو پیدا کنه ... تو اون فاصله که من داشتم دروازه ی اینجا رو پیدا میکردم ... نمیدونم چطوری ولی انگار توی بی عقل رفتی الهه بودنو قبول کردی ..
_ عه یعنی چی چرا بی عقل😐... مشکل چیه
£ نمیبینی مشکل چیه ؟... مشکل همینه که بدنت این قدرتو قبول نکرده ... داره بهت آسیب میزنه ... درد مچ دستت .. اون خون عجیب غریب ...
_ بیهوش شدنمم حسابه؟
£ بیهوش شدنت ؟؟.. از چی حرف میزنی
_ من .. وقتی تو جنگل پیش لان .. با اون کتاب عهد بستم که یه الهه بشم ... یهو بیهوش شدم ... و انگار در همون حالت بیهوشی اینجا ظاهر شدم ...
£ بیا بعد میگی مشکل چیه !! .. بیهوشم که شدی دیگه بدتر ..
_ خب .. حالا دیگه الان که کاریش نمیشه کرد ... من همه چیو قبول کردم .. هر چقدرم آسیب ببینم .. مهم نیست باشه ؟... بنظرم تو باید برگردی ...
£ نخیر من از ابنجا جم نمیخورم
_ ولی باید بری ... اینجا بودنت هیچیو عوض نمیکنه و برعکس تو دست و پایی ...
£ ولی ..
_ ولی نداره ..
دستشو گرفتم و بزور از رو مبل بلندش کردم ...
_ برو
£ اما .. پوفف ... باشه ... میرم اما نمیخوام دفعه ی بعدی جنازتو تحویل بگیرم .. اینو یادت باشه ..
_ باشه .. نگران نباش .. من هیچیم نمیشه .. باشه؟.
سرشو تکون داد .. بغلم کرد و با یه دروازه رفت ...
هنوز تو فکر حرفای ساکورا بودم که حرف لان باعث شد برگردم سمتش ...
¥ خب .. حالا که ساکورا شی رفتن ... بهتره به مار خودمون برسیم .. به علاوه ی اینکه .. مشکل دیگه ای هم وجود داره ..
_ مشکل دیگه ؟...
¥ بنشینید
رفتم رو مبل و کنار اعضا که کاملا ساکت اونجا نشسته بودن نشستم ...
¥ اون ... تتوی رو دستتون ..
_ خب ؟...
¥ تا الان هیچوقت رو دست هیچ الهه ای .. بعد از الهه شدن همچین چیزی ظاهر نشده بود..
_ خب .. این الان ... چیز بدیه یا خوب .. البته من فک نکنم چیز بدی باشه .. چون .. خب اینکه خیلی خوشگله .. یعنی حداقل از قبلی که خیلی خیلی خوشگل تر و بهتره ...
¥ قبلی ؟
_ آره .. وقتی دستم درد گرفت یه تتوی خیلی زشت شکل مار رو دستم ظاهر شد ... بعد وقتی خون اومد ... بعدش که خونو با آب تمیز کردیم اون تتو دیگه نبودو این بجاش ظاهر شده بود...
¥ میتونم دقیق تر نگاه کنم؟
_ البته ..
دستمو گرفتم جلو ... یکم تتو ی رو دستمو نگا کرد و بعدش برگشت سر جاش ..
¥ خب به وضوح این میتونه نشانه ی خوبی باشه ... اما میتونه بد هم باشه ...
_ یعنی چی؟
¥ یعنی .. خب از هزاران سال پیش مار نشانه ی بدبختی بوده .. خون اومدن دستتون میتونه نشانه ی نیش مار و خارج شدن سم یعنی همون بدبختی از وجودتون باشه.. از طرفی در زمان سلسله ی چوسان پهلوانی به اسم نودو کمانی داشته که در اون زمان خیلی ارزشمند بوده .. اما یک روز نودو وقتی از خواب بیدار میشه دور کمان گل و برگ هایی پیچیده شده بوده .. بعد از اون اتفاق نودو خیلی مشهور میشه و اتفاقات خیلی خوبی براش رقم میخوره.. اما روزی نودو خوابی میبینه که در اون کسی به خوابش میاد و بهش میگه که وقتی هلال ماه به سمت غرب بود ... با اون کمان که دیگه ازش استفاده نمیکرد یه کمان به سمت ماه نشونه بگیره و اون رو رها کنه .. نودو این خواب رو برای چند خواب گذار تعریف میکنه .. خواب گذار ها بهش میکن که اینکارو نکنه اما یکی از اونها که صلاح نودو رو نمیخواسته بهش میگه که باید اینکارو کنه و اگر اینکارو کنه خیلی پولدار میشه .. نودو به حرفش گوش میکنه و اینکارو میکنه...
روز بعد نودو رو در حالی که کمان بدست بالای یک قله
تبدیل به سنگ شده پیدا میکنن .. اون در حالتی بوده که کمان گیرش به سمت ماه بوده .. و هیچ کمانی هم داخل کمانگیر نبوده ... هلال ماه به سمت موافق که در این شکل وجود داره نشانه ی بدبختیه .. اما کمانگیر نشانه ی خوشبختی..
_ خب این الان یعنی چی .. من باید چیکار کنم
¥ احتیاط .. به غیر از این کاری نمیشه کرد ..
_ خب ... حالا فک کنم باید به کار خودمون برسیم ... قرار بود من اون کتاب رو بخونم درسته ؟..
¥ بله... من کتاب رو همراهم دارم ... اما .. جلوی این آقایون؟
_ آره .. مشکلی نیست ...
¥ پس ... بفرمایین ..
اون یه بشکن زد و یهو همون کتاب قدیمی روی میزی که کنار مبل بود ظاهر شد ..
لان با سر اشاره کرد به اون کتاب .. من رفتم سمت کتاب ..
بازش کردم ..
¥ راه حل در آخرین صفحه وجود داره ...
سرمو تکون دادم و رفتم به آخرین صفحه .. یه سری نوشته های خیلی کمرنگ با حروف انگلیسی نوشته شده بودن ..
زمزمه کردم « نمیفهمم اینا که انگلیسین... چرا کسی نمیتونه بخونتشون... »
_ لان ؟
¥ بله بانو ..
_ این نوشته ها که به زبون خاصی نیستن... انگلیسین!!.. پس چطور کسس نمیتونه بخونتشون ..
¥ بله؟..
اومد و کتابو نگا کرد ..
¥ اما بانو من که هیچ نوشته ای نمیبینم ..
_ چی؟.. یعنی چی نمیبینی !!..
اعضا رو آوردم سمت کتاب ..
_ شما چی ... نوشته ها درست اینجاناا
@ نوشته ؟.. کجا؟
_؟😐 .. واقعا نمیبینین؟؟
$ من که نوشته ای نمیبینم ..
# آره .. این صفحه که کلا خالیه ..
÷ منم چیزی نمیبینم
& منم همینطور
× منم هیچی
+ منم ...
¥ بانو من فک میکنم به غیر از اینکه شما فقط میتونین نوشته هارو بخونین شما هم فقط میتونین اونارو ببینین ..
_ 😐🚬...خیلی خب باشه .. برین اونور دورمو خالی کنین اینطوری تمرکز خیلی سخته ..
& مگه میخوای چیکار کنی که تمرکز میخواد 😐
_ ببخشیدا شما اینارو نمیبینین نمیدونین چقدر کمرنگن که ..
& باشه بابا ...
رفتن کنار و دورم خلوت شد.. شروع کردم خوندن نوشته ...
/هفت نهاده جمع ..
در کنار درخت طبیعت ... جا گشوده اند ...
همکاری کرده به وضوح ..
بی آرای قلب طبیعت را ..
از مسیر هفت خان .. باید کرد عبور...
هفت نقطه .. هفت الماس .. هفت جنگ ... هفت مانع .../
« هفت....نهاده جمع در کنار درخت طبیعت جا گشوده اند ؟؟..همکاری کرده به وضوح بی آر..ای.. قلب طبیعت را از مسیر هفت خان باید کرد...عبور... هفت.....نقطه.. هفت الماس؟..هفت جنگ هفت مانع؟»
_ اینا دیگه چین ... من نمیفهمم😐...😑...
¥ مشکلی پیش اومده بانو؟
_ این نوشته ها ... باید معنی بشن ... راه حل اصلی مشخص نشده ..
¥ اگر جسارت نباشه میتونید یبار متن رو بلند بخونید؟
_ باشه..
_هفت نهاده جمع ..
در کنار درخت طبیعت جا گشوده اند همکاری کرده به وضوح
بی آرای قلب طبیعت را از مسیر هفت خان باید کرد عبور هفت نقطه هفت الماس هفت جنگ هفت مانع
¥ من فکر میکنم بتونم معنی این متن رو بهتون بگم ..
_ واقعا میتونی ؟..خب.. بدو دیگه بگو ...
¥ گفته شده در اعماق زمین هزار تویی وجود داره ... که سنگ طبیعت در پایان اون هزار تو است ... برای عبور از اون هزار تو باید هفت مرحله به عبارتی هفت چالش رو رد کرد ... گفته میشه بعد از رد کردن هر مرحله الماسی به فرد تعلق میگیره .. من فکر میکنم منظور از قلب طبیعت در واقع سنگ طبیعته .. که قلب اصلی طبیعت حساب میشه ... و فکر میکنم مسیر هفت خان هم در اصل همون هزار تو باشه ..هفت نقطه اشاره به مکان چالش ها و هفت الماس نشانه ی الماس ها ... هفت جنگ و هفت مانع هم اشاره به هفت چالشی که در هزار تو وجود داره هست ...
_ خب .. این الان یعنی چی ...
¥ یعنی شما باید به اون هزار تو برین ... از هفت مرحله عبور کنید و الماس ها رو بدست بیارین ... و بعد با کمک اون الماس ها سنگ طبیعت رو ترمیم کنید... گفته شده قدرت اون الماس ها از قدرت چندین میلیارد الهه رو هم بیشتره .. پس این ترمیم جاودانه میشه و دیگه لازم نیست کسی سنگ رو ترمیم کنه و سنگ بدون نیاز به استفاده از انرژی لین ها به کارش ادامه میده ...
_ اوو... اما .. پس درخت طبیعت و ... هفت نهاده چی ؟... تو قسمت اول متنو یادت رفت
هفت نهاده جمع در کنار درخت طبیعت ... جا گشوده اند .. همکاری کرده به وضوح ...
¥ نه بانو .. من چیزیو فراموش نکردم اما نمیتونم اون قسمت رو معنی کنم ..
_ خیلی خب .. باشه .. فقط اینکه راه حل مشخص شد کافیه ..
@ وایسا ببینم ... الان یعنی ... تو میخوای بری اونجا؟
$ من که عمرا اجازه بدم ..
# مننم!!
_ ببخشیدا اما به چه عنوانی ؟😐
$ به عنوان برادرای بزرگترت ...
÷ راس میگن .. تو نباید بری اونجا .. در اصل ماهم همچین اجازه ای نمیدیم بهت ..
× آره ... یا باهم یا هیچکس نمیره .
+ منم بنظرم باهم باید بریم ..
& تو این یه مورد با بقیه موافقم ... ضمنا تا جایی که میدونم تو از هممون کوچیک تری ... باید به حرف برادرای بزرگترت گوش بدی
# تازه آرمی هم هستی
_ ...😐💔... میشه چن نفری با هم به من حمله نکنین .. من فقط یه نفرما .... بعدشم... نمیشه شما با من بیاین ... من میرم .. تنها هم میرم.. این وظیفه ی منه نه شما ...
@ درسته اما وظیفه ی ما عه که همراهت بیایم .. اگر برادرت نیستیم دوستات که هستیم ..
× آره.. تازه از قدیم گفتن دوست گیرد دست دستنبو داد به دست دوست
@ ته چی میگی اون دو تا یه ضرب المثل جدان ...
× نه بابا همینه ها
& به تو باشه که همینه .... جد و آباد فردوسیو میاری جلو چشاش ...
+ فردوسی چرا ؟
& مگه فردوسی این ضرب المثلا رو نمیگه؟
@ فردوسی چه ربطی به ضرب المثل داره !!.. ای خداا .. بیین ضر...
$ اهه.... بسه ... به شما یاشه این بحث تا پس فردا عم تموم نمیشع .... بهرحال ... یا نمیری یا ماعم باهات میایم .. بحث تمااام..
_ خیلی خب باشه .. م...
میخواستم حرفمو کامل کنم که صدایی مانعم شد ...
خب خب این پارت هم تموم شد🌝🤓😂💜💚
امیدوارم خوشتون اومده باشه🌝💚
لایک و کامنت و فالو یادتون نره🥺🙏💜💚❤️
عاشقتونم💜💜💚💚
بای👋🏻💜
#انجمن_ملکه_و_پشه_ها_ویز_ویز
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
عالیییییییی 💜💕
عالیییییییییییییییییییییییی
عالی بود عاجی
فک کنم اولش اشاره میکرد به لیدیکا و پسرا که با هم باید برم تو هزارتو درسته؟
هوفففف عاللللللللی 😂🤣🤧کیانا جان تا ما را دق ندی ول کن نیستی ؟ نه ؟ 😁
دوستان آرمی یه خبر مهم دارم سایت فارسی من یک رای گیری زده که مال اجازه کنسرت بی تی اس در ایرانه تو گوگل سرچ کنین رای گیری برای کنسرت بی تی اس واستون میاد
لطفا رای بدید آخه تعداد رای ها واقعا کمه اگه کیپاپری لطفا رای بده و اگه آرمی هستی که واقعا برات از هرچیزی واجب تره که رای بدی
(درسته کرونا هستش ولی یه روزیقراره کرونا تموم شه پس شما رای بدی بعد منتظر بمونیم که کرونا تموم شه)
ممنون که گفتی من خودمم قبلا رای دادم 💜
من که به هر کی رسیدم گفتم رای بده طرف بی تی اسو نمیشناسه به خاطر من رای داده😂(البته اینی که گفتم زیاده روی چون میشناختن)
وای خدا فقط کلکل اعضا سر ضرب المثل😂😂😂
مطمعنم اونی که گفت بس کنین این بحث تا پس فردا طول میکشه شوگا بوده
اینا هرچی شاعرو نویسنده ایرانی بودو تنشونو تو قبر لزوندن😐
راستی اون اولای اون متن کتاب نوشته بود درخت طبیعت منظورش خود لیدیکا و اون هفتا هم اعضا هستن درسته یعنی بدون اونا نمیتونه از هزارتو رد بشه
من منتظر پارت بعد هستم فقط لطفا پارت های بعد به رنگ جادو رو هم بزار لطفا خیلی دوسش دارم
درسته ولی با این وضع که فهمیدین انگار باید تغییرش بدم😐💔😂❤💜
نه جون هر کی دوست داری تو فقط داستانو ادامه بده قلط کردم پیش بینی نمیکنم
عالیییییییییی
فقط فیک کوک رو هم لطفاااا بزارررررررر
و میشه بگی فیکات همشون هپی اندن؟
اگه نه کودوما پایانشون شاده
همشون پایانشون شاده💜💜
وایی عالی بود😮خیلی دقیق و جذاب عالی بود مثل همیشه بی نظیر بود هرچی بگم کم گفتم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم خیلی مشتاقم ببینم چی میشه😍
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
اهههه
بالاخره اورديش
راستي اجي ميشي
ستايشم
١٤ سالمه
البته 😍💜
منم کیانا 13 خوشبختم💜💜