حالاااا مال خودم
قضیه از اونجایی شروع شد که دوستم اومده بود خونمون و ما تصمیم گرفتیم سارا ساریتا رو احضار کنیم.
با دوستم سارا ساریتا احضار کردیم این مدلی بود که رو به روی هم میشستیم سوالو میپرسیدیم و هر کس سکه خودش رو به پشت سرش پرتاب میکرد. اگه هر دو شیر بود یعنی آره اگه هر دو خط بود یعنی نه اگه هر کدوم یکی بود یعنی شاید آره خلاصه ما اینو بازی کردیم آخراش که ترسیده بودیم میگفتیم آیا ما میتونیم از این بازی خارج بشیم هی میگفت نه کم مونده بود فقط سکته بزنیم دیگه تهش با التماس ولمون کردن من هنوز هرازگاهی یه سایه میبینم رد میشه یا مثلا پریروز یه سوال پرسیدم همینجوری الکی تنهایی گفتم آیا شما هنوز هم همراه ما هستید شیر اومد، یعنی بله بعد همون شب در اتاقم باز بود و چراغ دسشویی هم روشن بود و خب یه مقدار از نورش تو اتاق بود یهویی دیدم یه سایه به خانم با موهایی که با کلیپس بسته رد شد شاید بگیم مامانمه ولی خب اون قد خیلی خیلی بلند بود دوستمم یکی دو ماه پیش میگفت سکه رو همینطوری الکی بازی میکردم انداختم رو دستم پایین دستم زرد شد، یعنی مثلا اون پایین انگشتش انداخته مچش زرد میشد پاک هم نمیشد من هم همچین چیزایی دیدم رو دست خودمیه روز صبح داشتم صبونه میخوردم برم مدرسه و تقریبا رو به روم هم ویترین بود که آینه داره البته من اگه بیومو ببینید عینکیم ولی خب نمیزنم تو آینه ویترین یعنی من میتونم قسممم بخورم که به زن قد خیلی بلند با لباس سفید پاره پوره و موهای ژولیده مشکی بلند تو آینه معلوم بودهی نگاش میکردم هی سکته میزدم آره دیگه خلاصه اینم از بدبختی های ما:)🌷
کل اسلاید ها را که داشتم میزیدم تو خودم 😱
ولی بعد از دیدن نتیجه دیگه اون ادم سابق نشدم😱😱😱😱
دوستان آخری ایده ی من بود و من الان میگم فقط بسم آله جواب نمیده هر چی سوره بلدید بخونید فوت کنیددددددد
عرررررررر
من امشب خوابم نمیبره💔
وای اس ۹ جر خوردم🤣💔سیب میدن؟؟وای
نمیفهمم چرا منی که از مورچه میترسم اینارو میخونم😭
بهبه بریم که شب راحت بخوابیم
با خنده و خوشگذرون-😔🥰
Good💀😶🌫️
ترسیمم😭😭😭😭
دارم به این توجه میکنم که چقد مهارتم در تایپ و رسوندن منظور زیا__
بسم الله الان که این پست رو دیدم، میگم خاطره خودم زیادم به اندازه بقیه بد نبود😭💔