غریبه بودن که اشکالی نداره اما قبول کن که غریبه شدن خیلی غم انگیزه !
دیدم اینجوری نمیشه ادامه داد همه جای این چهاردیواری بوی اونو میده ، پاشدم عکس چشماشو از روی دیوار جمع کردم ، اون تار مو سفیدشو که به یکی از دندونه های شونه ام گره زده بودم کندم انداختم دور ، شیشه عطرشو پرت کردم رو سرامیک و خورد و خاکشیر شد ، عکس دوتاییمونم از وسط پاره کردم که دیگه سرم رو شونه اش نباشه . بعد زنگ زدم به این منشی بداخلاقت که تو دماغی حرف میزنه و یه وقت گرفتم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
27 لایک
خیلی قشنگ بود):
ممنون که وقت گذاشتی و خوندیش
خواهش میکنم گلم کاری نکردم):
در اولین فرصت پست های دیگه ات هم میخوانم):
ممنونم ازت😭😭🤏🏼