قسمت هیجدهم....
پدر روحانی که نمی توانست قبول کند از او خواست که صبر کند و فعلا کاری با ویوین نداشته باشد تا مشخص بشود واقعا گرگینه دیگری هم وجود دارد.
مرد جوان با دودلی بخاطر پدر روحانی قبدل کرد و قول داد که فعلا این موظوع از عموم مردم روستا پنهان بماند. پس از چندین دقیقه هم کلامی با پدر روحانی به مهمان خانه بازگشت. وقتی به سمت پله ها رفت که به سمت اتاق برود با صاحب مهمان خانه در بالای پله ها مواجه شد.
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
فرصت
ج چ : بنفشه
میشه بگین چجوری پیام را پین کرد
خیلی راحته هر کامنتی چند علامت داره بالاش
یه پرچم بالی گزارش دادن کامنته و یه سطل زباله برای حذفش و یه چیزی شبیه این📍ک خاکستریه رنگش روی این بزنی میتونی اون پیام رو پین کنی توی پستات
مرسی عسقم بک میدی؟
حتما خواهش