قسمت هشتم...
بعد از مقداری گشت و گذار دوباره به مهمان خانه بازگشت ولی اینبار توجهش به یک کارکن جدید بود دختری با موهای قهوه ای و پوستی گندمی رنگ روشن که از مهمانان پذیرایی می کرد و سفارشات هر میز را می رساند. از دور مانند دختری معصوم و ساده و مهربان در نظرش جلب توجه می کرد. همان گونه که به او نگاه می کرد درحالی که سفارش میزی را می برد به صورت ناگهانی پایش لای دامن لباسش گیر کرد و تمامی لیوان های نوشیدنی بر روی سر مردی درشت هیکل ریختند.
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالیییییییییییییی❤️
فدات 😘