8 اسلاید صحیح/غلط توسط: Shady انتشار: 4 سال پیش 225 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام دوستان اینم از پارت ۴ تقدیم شما👌✌️
تیکی:مرینت بلند شو مرییینننتتتتتت
مری:چیه تیکی تیکی:بابا مدرستدیر شد اینجا که مثل پاریس نیست بدووووو مری:وای بدوووووو مری:مامان باباخداحافظ
سابین:بیا یه چیزی بخور مری:نه دیرم شده تیکی :میشه تبدیل شم زود میرسمااا تیکی:نه مرینت از معجزه مری:باشه فهمیدم استفاده شخصی نکنم خب اخیش رسیدیم تق تق(در زد) خانم لوییس(معلمشون):بیا تو مری:سلام خانم ببخشید دیر اومدم خانم لوییس:اشکال نداره اما دیگه تکرار نشه برو بشین سر جات تا الان هم ریاضی درس دادم بعد کلاس از یکی از بچه ها بگیر که یاد بگیری مری:بله چشم و رفتم کنار انجلا نشستم ولی فکرم به امروز بود که چه عکس العملی باید نشون بدم وقتی پدرم و برادرمو دیدم ، موقع رفتن جان (یکی از همکلاسیا که برادر انجلاست) اومد پیشم گفت سلام مری یعنی مرینت اینا نوشته های من درباره تدریس خانومه موقعی که نبودیه بیا بگیر بخونشون فردا بهم بده مری:سلام جان اممم باشه مرسی جان:اگه سوالی چیزی هم داشتی زنگ بزن بهت میگم و یا یه جا قرار میزاریم بهت می گم
مری:ممنون جان حتما و مرسی و بعد رفتم خونه سابین:دیشب که مرینت رفت تو اتاقش خیلی حالش گرفته بود خب منم بودم همین طوری میشدم ولی صبح خیلی خیلی بهتر بود مری:سلام تام:سلام سابین:سلام مری:مامان ساعت چند باید بریم؟ تام:ساعت ۲ یک ساعت مونده تا دو برو اماده شو سابین:اره برو اماده شو امیدوارم تصمیمتو گرفته باشی که با کی می خوای بمونی مری:نگه امروز باید بگم؟ سابین:نه ولی باید دیگه تو این هفته بگی مری:باشه
راوی:بچه ها یکم زمانو می برم جلو الان میرن به عمارت
مری:وقتی رسیدیم عمارتشونو که دیدم یاد ادرین افتادم یه جورایی شبیهشون بود درو که باز کردن رفتیم تو که یه اقای قد بلند همراه با یه پسر اونجا بودن یه خانمه هم داشت از دور میومد حدس زدم اونا پدر و برادرم باشن وقتی رسیدیم جلو سابین:مرینت این متیو پدر اصلیت و اینم مایک برادرتن
متیو:از دور که داشتن میومدن مرینت و که دیدم یادم به نوزادیش بود خیلی بچه بود اونوقت الان خیلی بزرگ شده بود و الان داشت میومد پیشم
وقتی اومد هم ناراحت و هم خوشحال بود خیلی شبیه سابین بود احساس می کردم اخلاقش مثل خودمه بعد رو بهش کردم و گفتم سلام دخترم
مری:وقتی گفت سلام دخترم یه دقیقه یه جوری شدم ولی بعد با خنده گفتم سلام مایک:سلام ابجی کوچولو خوشحالم که ابجی دارم بیا بغلم مرینت: مایک خیلی خونگرم بود منم بغلش کردم و بعد همه رفتیم تو که خانمه یه دفعه اومد متیو:این لینداست ه،م،س،ر من لیندا:سلام به همه و سلام مرینت خوش حالم می بینمت عکساتو که دیده بودم خیلی کوچولو بودی خیلی بزرگ شدیا
مری:اممم ممنون سابین: مرینت ما دیگه میریم شب میایم دنبالت باشه؟ مری:اخه خب امممم باشه خدافظ
متیو:بیا بهت اتاقه نوزادیتو نشون بدم مایک تو هم بیا مایک:بابا اگه نمی گفتیم میومدم مگه میشه ابجیمو ول کن حالا که فهمیدم ابجی دارم و یه رازه که حالا بهش میگم
متیو:دخترم این اتاقت بود با اینکه مادر بزرگت گفت مردی اما بعد از یک ماه که اینا رو خواستیم جمع کنیم اجازه نداد اون خیلی تو رو دوست داشت سه ماه پیش که تو بیمارستان بود به من گفت که شما ها زنده اید و حالش خیلی بد بود و روز بعد م،ر،د مرینت:ببخشید که اینو میگم اما اگه منو دوست داشت چرا اینکارو با من و مامان و شما کرد حد اقل به خاطر من نمی کرد متیو: همه اشتباه میکنن عزیزم منم خیلی اون اوایل ناراحت بودم حالا بیا بغلم مایک تو هم بیا
(راوی:در اینجا ما یک یغل خانوادگیرو داریم)
متیو:از این به بعد همه با هم زندگی میکنیم و همهیشه باهمیم
مری:اما اخه من........ من نمی تونم اینجا بمونم مایک: مشکل معجزه گراست مری:چییییی متیو:منظورش هاکماث و معجزه گراست ؟نترس ما همهچیو میدونیم مری:چییییی اخه از کجا من من من که به هیچکس چیزی نگفتم جز شما شخصه دیگییم مبدونه بدبخت شدم مایک:هی ابجی نه فقط من و پدر می دونیم تو هم به هیچ کس نگفتی ما خودمون فهمیدیم چون من و بابا هم معجزه گر داریم ولی کسی نمیدونه حتی مامانمم نمی دونه و خب از قدرت من فهمیدیم که تو لیدی هستی و گربه سیاه اااا مرینت:هیسسسس هیچی نگووو من و اون نباید هویتامونو بدونیم مایک :اوه اره یادم نبود (بچه ها مایک اصلا مثل مری نمیدونست که خواهر داره و یا لیندا مادرش نیست گفتم بگم مشکل پیش نیاد)مایک:خب قدرت من تشخیص ادما و سرعت سریع هست یه جورایی می تونم بگم شبیه اسب و اسمم هم فلشه
متیو:درسته و مال من هم سنجابه که قدرت کنترل شخص رو بهم میده و چون موقعی که جوون بودم همه بهم می گفتن الوین منم اسمم و گذاشتم الوین
مایک:حالا اینم بگم قراره ما تو پاریس یه عمارت بخریم و همه اونجا زندگی کنیم همراه با مامان سابین و مامان لیندا واصلا کلا همه دیگه تازه مامان سابین و پدرت هم شیرینی فروشیشونو دارن حالا هر طور خودشون می خوان می تونن نگرش دارن و یا نگرش ندارن تصمیم خودشونه البته هنوز تصمیممونو بهشون نگفتیم نظر تو مهمه مری:من هیچ مشکلی ندارم ممنون بابا و ممنون داداشی متیو:(بغضش گرفته) میدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود مرینت:اشکال نداره الان دیگه همه باهمیم تو هر مشکلی هم با همیم فقط میشه هر چه زود تر بریم پاریس چون کت دست تنهاست و راستی شما بهمون کمک می کنید که ارباب شرارت و شناسایی کنیم مایک تو الان می دونی ارباب شرارت کیه مایک:نه چون باید ببینمش ،ما چون برا پیدا کردنت اومدیم پاریس و مامان
عکستو نشون داد اون روز که داشتی با کت اکوما رو خنثی می کردی منم تبدیل بودم و داشتم گشت میزدم که وقتی دیدمت فهمیدم ولی ارباب شرارت و تا به حال ندیدم جز تو اخبار مری:خب اشکال نداره مایک:ابجی بیا بریم اتاق من یکم حرف بزنیم ببینم ابجیم چطور مطوره و کلی کار کنیم
مری:رفتم تو اتاقش در و دیوارش عکسای جگد استون بود و عکسای خودش ازش پرسیدم مگه مدلی مایک:اره مدل نیویورکم امااگه بیایم پاریس مدل پاریس میشم مامان لیندا هم طراحمه مرینت:پس لازم شدیه طرح مرینتی مخصوص واسه داداشم بزنم
مایک:بله بله قطعا که باید بزنی اصلا از این به بعد تو طراح شخصیم شو مرینت: بله چرا برای دیگرون طرح بزنم برا داداشیم می کنم مایک:اره میدونم واسه ادرین اگراست طرح زدی مری:اره برا اون برا اون مایک:برا اون چی مری:هیچی وللش اصلا از خودت بگو تو چیکارا می کنی
مایک:من هیچی میرم مدرسه و میامو درس میخونمو کلا مدلم و همین دیگه بعضی وقتا هم با دوستام وقت مبگذرونم و همینا
من یه سوال ازت دارم مری مری:بله مایک:شاید اعصبانی بشی اخه عکسالعملتو تو تلوزیون دیدم البته با این تفاوت که اون موقع نمی دونستم تویی مری:خب حالا بگو ببینم چیه سوالت مایک:ببینم تو ع،ا،ش،ق کت نواری مری:اول که سوالشو شنیدم احساس کردم اره اما یادم به ادرین افتاد و بغضم گرفت و اشکام اومدن پایین و گفتم اول نه اولا عاشق یه نفر دیگه بودم به خاطر اونم چند بار با کت بد رفتاری کردم اما اونی که من دوستش داشتم با یکی دیگست البته تقصیر خودمه همیشه جلوش به لکنت میفتادم و حرف نمیزدم یا گند میزدم اما الانا احساسم به کت خیلی فرق کرده تو همه جا باهامه حتی دیروزم با هام حرف زد و کلی راهنماییم کرد اما نمی دونم چطوری بهش بگم می خوام وقتی برگشتم بهش بگم اما نمی دونم با چه رویی
مایک:آی آی ابجی، وقتی مقابل ع،ش،قت وایستی دیگه کلمات خودشون از زبونت میان بیرون حالا ببینم اونی که قبلا عاشقش بودی که بوده مری:خب اون ادرین اگراسته مایک(تو دلش)هر دوشون عاشق همن و نمی دونن مایک:چه جالب ادرین دوست منه مری:اهان مایک:هویتاتونو می خوای چیکار کنی مری:تا موقعی که هاکماث و شکست بدیم قرار نیست از هویت هم دیگه باخبر بشیم حالا اینارو بهش میگم مایک:خب حالا بیا با هم یه کم بازی کامپیوتری کنیم من برنده می شم مری:تو خواب ببینی
مایک:وای چطوری بردی مری:منم دیگه دسته کمم نگیر
مایک:بله بله درست میگید راستی الان مامان دیگه میاد دنبالت و یه چیز دیگه فردا میام دنبالت باهم بریم مدرسه بابا تو مدرسه من ثبت نامت کرده مری:عه واقعا باشه من میرم چون زنگ در و زدن فک کنم مامان اومد خداحافظ داداشی
سابین:با متیو صحبت کردم قضیه رو بهم گفت منم دیدم مرینت موافقت کرده موافقت کردم باهم زندگی کنیم که یه دفعه مرینت اومد از اونا خداحافظی کردم مایک رو هم بغل کردم خیلی بزرگ شده بود و بعد با تام رفتیم خونه و همگی خوابیدیم تا یک روز جدید رو بسازیم.
ادرین:پلگ بدو یه دقیقه از اون پنیر دل بکن بابا دیرم شد مدرسم شروع شداا پلگ:عهه ک،و،ف،ت،م کردی بیا بابا اومدم بریم ادرین:دوییدم رفتم پیش نینو و باهم رفتیم تو کلاس که یه دفعه دیدم لایلا اومده پیش الیا جای مرینت نشسته منم رفتم جایخودم نشستم و خانم مندلیف اومد ولی جای خالی مرینت قشنگ حس میشد با اون کلاس یه چیز دیگه بود بعد رفتم زنگ تفریح که الیا اومد پیشم و ازش پرسیدم با مرینت حرف زدی الیا:راستش نه چندبار از پریروز تاحالا گرفتمش اما اصلا برنمی داره خیلی نگرانشم نینو:نگران نباش هیچیش نمیشه شاید سرش شلوغه حالا امروزم بهش زنگ بزن شاید برداشت الیا:چطوره الان زنگ بزنم تا زنگ و نزدن ادرین:اره موافقم بدو پس زنگ بزن
مرینت:از خواب بیدار شدم صبحانمم خوردم مایک هم اومد دنبالم تو ماشین داشتیم با هم حرف می زدیم که الیا زنگ زد ای وای تازه یادم افتاد بیچاره صدبار پری روز زتگ زد به دیروزم زنگ زد اما مایک نزاشت جواب بدم ولی الان جواب دادم
(مکالمه الیا و ادرین و نینو با مرینت صدا رو بلنگوعه مال الیا )
الیا:الو سلام خوبی کجایی دختر مری:سلام الیا خوبم تو خوبی نیویورکم دیگه نینو:الیا میگه چندبار بهت زنگ زده اما بر نداشتی خیلی نگرانتیم ادرین:سلام مرینت اره راس میگه چی شده مری:خب اینجا یه اتفاقاته بدی افتاد ولی الان همون اتفاقا خوبن حالا اونموقع هم حالم اصلا خوب نبود متاسفم الیااگه نگران شدی و همین طور بقیتون ادرین:مگه چی شد اونجا الیا:اره چی شده مگه اونجا مرینت:خب بزارین اومدم بگم بهتون دیگه و یه خبر خوبم دارم من تو این هفته برمیگردم دیگه به یک ماه نمیکشه الیا:واقعا چقد خوب
مری:اره خودمم خوشحالم ولی بچه من باید برم خداحافظ
همه بچه ها:باشه خداحافظ مرینت، مایک:دوستات بدجور نگرانتنا مری:اره خداییش دوستای خوبی دارم
الیا:معلوم نیس چه اتفاقی براش افتاده ادرین:اره منم نگران شدم ولی خب انگار الان حالش خوبه نینو:اره داداش به نظرم اومد بهمون میگه دیگه بیاین بریم سر کلاس زنگ خورد
مایک:مرینت بیا کنار هم بشینیم همینجا خوبه مری:اره داداش خوبه ولی مگه تو دو سال از من بزرگتر نیستی مایک:اره اما دوسال دیر رفتم مدرسه مری:اهان اکی
خانم کرتنی:سلام بچه ها صبحتون به خیر امروز ما یه دانش اموز جدید داریم که خواهرر مایک هست بلند شو خودتو معرفی کن عزیزم مرینت:بله چشم من مرینت دوپن چنگ هستم خواهر مایک (همه قضیه مرینت و مایک و میدونن) هستم خوش حالم از اشناییتون اینو که گفتم یه پسره رو دیدم که زل زده به من مونده بودم چبکار کنم که مایک صدام زدم
مری:بله مایک:خانم کرتنی خانم خوبیه فقط باید حواست به درس دادنش باشه چون وسط درس خیلی سوال میپرسه
مری:باشه مایک میگم اون پسره کیه مایک:کدوم مرینت:ببین ما میز سومیم ولی اون میز اول سمت چپه اون که لباسش طوسیه مایک:اهان اون اسمش جیمزه شاگرد اول کلاسمون چطور مرینت:اهان هیچی همینجوری
8 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالییییی😍🤩
لطفاً بعدی را زود بذار🥺
مرسی عزیزم
بعدی امروز فردا باید بیاد
عالیییییی بود عزیزم
حتما ادامه بده
مرسی گلم
بله حتما ادامه می دمش
عالی بود منتظر بعدی هستیم اگه تونستی ب تستام سر بزن
کرسی
حتما
وای عالی بود
منتظر بعد هستم
مرسی🥰
منم همین طور
عالی بود داستانت
مرسی گلم
عالی
میشه دیر کشف هویت کنی ممنون
ممنون
من خودمم زیاد با زود کشف هویت کردن راضی نیستم ولی بدمم میاد خیلی دیر باشه پس اخر فصل یک که قسمت ١۰ میشه کردم
عالی بود بابا
پارت بعدی رو بده
ممنونم
به خاطر اینکه تستچی چند روز اذیت کرد پارت بعدی یکم دیر میاد دوستان ولی نگران نباشید پارتای بعد خیلی زود میان
سلام دوستان
این پارت هم تقدیم شما
عالی بود پارت بعدی هم زود بذار 🌹💐💐💐
به تست های منم سر بزن 💐🌹💐💐💐💐💐
ممنونم
حتما