همان طور که احضار کننده بزرگ روح گفته،کسانی که به روح باور دارند رو همیشه زیر سایه ها و چراغ چشمک زن میبینید،اما کسی که اعتقاد نداره،حتی اگه روح بیاد و جلوش سرود ملی بخونه،بازم نمیفهمه! همچنین این رو از یک کتاب روانشناسی و خودشناسی معتبر اوردم،پس از منبع مطمئن باشید «ممد این یه ایده جدیده،کاورتست رو هم جوری کردم ترسناک نباشه؛)»
آیا تابحال شده است که قبل از اینکه کسی زنگ بزند،بدانید الان تلفن زنگ میخورد و چه کسی پشت خط است؟
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
51 لایک
نا مطمئن
چ.ج: داشتم آهنگ ویالون ونزدی رو گوش میدادم که یهو وسط هاش صدای یه حرفی رو شنیدم... قسم میخورم چند بار گوشش دادم ولی بازم بود... میگفت آیلین چقد بزرگ شدی من فکر کردم داداشم یا بابامه داره منو دست میندازه اما کسی داخل اتاق نبود بقیه هم تو حیاط بودن...
واییی🗿💔
چالش:الان داره صدای عجیب میاد نمی دونم چیه فکنم صدای دزد همسایه هستش اخه از همسایمون دزدی می کنن جدیدن-یه روز توی حیاط بودم با مامانم داشتیم همینجوری راه می رفتیم اولش هیچ چیزی روی زمین نبود ولی بعد یه مایع قرمز روی زمین بود فکنم گوجه بود یا شاید خ.و.ن بود
خیلی خاطره اینجوری دارم
عالی بود
عه چه جالب«جالب که نه حالا ترسناکی🤡💔»،من که اگه واسه مامانم خاطره ترسناکی که برام افتاده رو تعریف کنم،منو میبره تو تیمارستان ثبت نام میکنه🗿🤌🏻
جچ : والا من که خاطره ترسناکی ندارم
یه عروسک دارم که شبا نگاش میکنم سکته میزنم ولی خب عادی شده
خونه قبلیمون پنجره خونه جلویی یجوری بود انگار دو تا چشم داره بهت نگاه میکنه ولی خیلی ترسناک نبود
زندگی من که عادیه شمارو نمیدونم
اگه اینا ترسناک نیست پس چیه؟🌝🤌🏻
خیلی عادین بابا
ترسناکم نیست خیلی
نه بابا خاطره چی؟😂
یه بار مامان بابام گفتن ما میریم شب خونه خالت می خوابیم بعد فردا صبح با مامان بزرگ و بابازرگت میایم خونه. منم شب تنها با داداشم هرکدوم تو اتاق های خدمون خوابیدیم. نصفه شب بیدار شدم خوابم نبرد نشستم انیمه نگاه کردن (خودشم خنده دار) یهو به در نگاه کردم دیدم یه دختر با موهای بلند که ریخته تو صورتش تو چارچوب در وایستاده:/
اهمیت ندادم به ادامه انیمه پرداختم:)
عجب🥹👌🏻
اگه من اونجا بودم الان تو بیمارستان پست میساختم...
😂
یه بار داشتم تو سالن پذیرایی خونمون راه میرفتم بعد صدای خوردن چیزای فلزی اومد یکم بعدش هم دوباره صدا های عجیبی میومد بعد داشتم از کنار ایفون خونمون رد میشدم یهو زنگ ایفون رو زدن وقتی از تو ایفون بیرونو نگاه کردم هیچکس نبود بعدش صفحه ی ایفون ابی شد و وقتی درست شد دوباره صفحشو نگاه کردم کردم اما این دفعه خط های کج روش بودن
خیلی حس بدی داشتمممم😬
یه بسم الله میکردی اگه جن بود میرفت🗿🥸
ولی خدایی داستانی ترسناک بود🫣
خب هر شب ساعتای ۲ و ۳ صدای عجیبی میاد که انگار یکی رو پارکت راه میره😂
والا👍🏻😂
دیگه عادت کردم😂😂
نتیجه: دیر باور، 10 پاسخ غلط 0 پاسخ درست،
تو خونه تنهام، تقریبا یه چهل ثانیه ای قبل اینکه تست رو ببینم از پنجره صدای تق تق و سوت میومد🗿😐
عههه
شبانه شعری🌚
چگونه توان نوشت📜
تا هم از قلب من سخن بگوید،
هم از بازویم؟🤍🫀
شبانه🪐💫
شعری چنین✨⏳
چگونه توان نوشت؟🖇🌷
خسته نباشید🥹🫂
مرسی🥹🩷
یه بار من دفترم رو گذاشتم تو قفسه ام و رفتم بخوابم شب بود بعد فردا که بیدار شدم همون دفتر رو صفحات باز رو میزم دیدم 😃🫠
باد نبود؟👀😶🌫️
فکر نکنم چون پنجره ندارم تو اتاقم
باد پنکه یا کولر چی؟؛»«ادمین دارد میترسد...»
آخه میدونی اون موقع زمستون بود 🥲
الفراررر🗿
😂✨️😞
کسی نرفته دفترتو نگا کنه🦥
نمیدونم
معتقد
شما حداقل ۸ تا ۹ ویژگی شخصیتی دارید،که نشانه باور شماست!همراهان زیادی دارید.اگر از دوستانتان بپرسید تابحال اتفاق فوق طبیعی داشتند یا خیر،تعداد جواب های مثبت متعجب تان میکند،قطعا در نیمه شب،ان هم در قبرستان راه میروید،درحالی که یک دوربین و وسیله جستجوگر انرژی همراهتان است.!
چالش:یک خاطره راجب این موضوع تعریف کنید.