7 اسلاید پست توسط: تازه کار انتشار: 3 ماه پیش 85 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اندکی شعر با فرخزاد
«فروغ»
ای ستاره ها که بر فراز آسمان
با نگاه خود اشاره گر نشسته اید
ای ستاره ها که از ورای ابرها
بر جهان نظاره گر نشسته اید
آری این منم که در دل سکوت شب
نامه های عاشقانه پاره می کنم
ای ستاره ها اگر به من مدد کنید
دامن از غمش پر از ستاره می کنم
با دلی که بویی از وفا نبرده است
جور بیکرانه و بهانه خوشتر است
در کنار این مصاحبان خودپسند
ناز و عشوه های زیرکانه خوشتر است
ای ستاره ها چه شد که در نگاه من
دیگر آن نشاط و نغمه و ترانه مُرد
ای ستاره ها چه شد که بر لبان او
آخر آن نوای گرم عاشقانه مُرد
جام باده سر نگون و بسترم تهی
سر نهاده ام به روی نامه های او.
سر نهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او
ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دو رویی و جفای ساکنان خاک
کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها،ستاره های خوب و پاک من که پشت پازدم به هرچه هست ونیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا به من اگر بجز جفا
زین سپس به عاشقان با وفا کنم
ای ستاره ها که همچو قطره های اشک
سر به دامن سیاه شب نهاده اید
ای ستاره ها کز آن جهان جاودان
روزنی بسوی این جهان گشاده اید
رفته است و مهرش از دلم نمی رود
ای ستاره ها،چه شد که او مرانخواست؟
شاید پرنده بود که نالید
یا باد
در میان درختان
یا من
که در برابر بن بست قلب خود
چون موجی از تاسف و شرم و درد
بالا می آمدم
و از میان پنجره می دیدم
که آن دو دست
آن دو سرزنش تلخ
و همچنان دراز به سوی دو دست من
در روشنایی سپیده دمی کاذب
تحلیل می روند
و یک صدا که در افق سرد
فریاد زد:“خداحافظ!”
«پوران»
ای شاخه نبات
حافظ را از کجاست؟
آن جان بلند چامه پرداز
کجاست؟
هر چند که خوش نشسته
در دفتر عشق
آن رند نظر باز
خوش آواز کجاست؟
ابرهای آبزا روی هم تلنبار شده اند، آسمان تا بی نهایت خاکستری ست و فضا در انتظاری بنفش فشرده می شود؛ خاکستری که خاکستری تر، بنفش که بنفش تر و انتظار که فشرده تر می شود، فریادی به گوش می رسد و در پلک زدنی باران می زند و آسمان خزان در اوج بی حوصلگی روی شیشه های پنجره، زار زار به گریه درمی آید.
«فریدون»
مشکل نبود اول در عشق جان سپردن
چون عشق رفت ازدست رفت ارزوی مردن
گفتم که زندگی چیست گفتا یکی اشاره
گفتم که نیک باشددرساحتش فسردن
ساعات روز و هفته چون ماه و سال گردند
سرگشته میتواندهرلحظه را شمردن
اینک که می فریبیم خود را میان بازی
بازیچه زمانیم در دام دانه خوردن
پرگار عشق بستیم تا درخمش بجوییم
چیزی برای ماندن دردی برای بردن
با اسمان بگویی مرغ بلند پرواز
میل غنودنش نیست در اشیانه من
پرواز او بلند است اما زمانه درسی است
کز بیز شاهوارش چشمی نبوده ایمن
ما را ببین و بگذر ما باد باد پاییم
جان بر تو میسپارم بر حسرت زمین تن
چون عشق رفت از دست میل کتابت امد
اما دگر مرا نیست حرفی برای گفتن
من با غمِ فراوانم ، خشم صدایِ توفانم
دردِ سفیدِ بارانم ، فریادِ جاودانم
راهم پر از سیاهی ها ، در فکر روشنایی ها
شکلِ شکستنِ ، اما سرودِ اوجم
تا بوده این چنین بوده ، پرواز همیشه پرواز است
مرغی که در قفس مانده ، در فکر راهِ تازه است
چون جشن ِ خاک و خاکستر ، پایانِ هر چه بودم نیست
آتش همیشه می ماند ، یک حرف همیشه کافیست
حرفِ من و صدای من ، روزی دوباره می آید
در گوشِ شهر ِ عشق ِ تو ، دروازه می گشاید
روزی صدایِ آزادم ، در هر ستاره می پیچد
با من ، تو وُهزاران من ، مثل ِ شکوهِ یک تن
آن روز ، دوباره می خوانیم ، خشم ِ صدای توفانیم ما
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
64 لایک
خدای من!
خیلی خوب بود؛
زیبا در حد زیبایی دریا>>>
☆🥲
ولی فروغ🛐
زیبا بود؛
مثل شما☆
نه به زیبایی داداش کوچیکه جذابم
چه زیبا بود
خسته نباشید
مثل شما زیبا نبود شارلوتی
ممنون از همراهی شما
عه شماها پست ساختین
خیلییی خوب بود دمتون گرم
ممنون از وقتی که صرف کردید
نه مثل شما خوب نبود
زیبایی میبینم^-^
آینه نیست که
^-^
پیتر فرخزاد
منطورشون چیه پستای دسته ی ادبیاتو حمایت نمیکنن
واقعا چیه
عالی بوددددد
خسته نباشییی
نه مثل شما
ممنون از وقتی که گذاشتید
خیلی خوب بود🥹🤧
نه اندازه تو
نه اتفاقا بیشتر از من🥹👌🏼
مطمئنا کمتر از تو
حداقل بیشتر از پستای من🥹
نه پستای تو هم خیلی خوبنن
اگه منتشر شن البته
😅