صلیب در دست بود،تیمار داری بود که مانند همه پاهایش را بر روی آن فلز سخت گذاشت و کشش افلاک را با تک تک سلول های پوستش حس کرد.اما او که یک زن درخشان و دیدنی در بار نبود،او با خودش گفت:«من باید پرواز کنم..خودم باید پرواز کنم.»همان رویای بچگانه پرواز.
روزی روزگاری دو برادر رویای انسان ها و انسان نماهای سود طلب را همچون روشنی روز واقعی کردند و روزی هم زنی پرید و اطلس که زنان را در آن عظمت میبلعید از میان ابرها تماشا کرد. اطلس با چشمانی حیران و سرگردان داستان تو را شنید.او یک زن بود،زیبا و محصور کننده اما رز سوار بر کشتی نبود.
حتی درخشان ترین راهرویی که به هزاران مدال میرسد هم داستانی دارد که شاید چندان شنیدنی نباشد،اما مهم است. بانوی داستان ما هم شروع مبهوت کننده ای خود را نداشت،فقط زنی زیبا با شال سفید،او فقط پرستاری از صلیب سرخ بود که برای نخستین بار در ۱۹۱۸ نمایشگاه پرواز را دیده بود،سپس دو سال بعدش پس از اولین پرواز خود با خلبانی کهنه کار برفراز کالیفرنیا اعلام کرد به محض اینکه سوار ابر ها شد فهمید که خودش باید پرواز کند.نه اینکه همراه مردی باشد. اولین مربی اش آنیتا،نتا اسنوک، با یک کرتیس جنی بهش نشان داد چگونه بال های خود را برای پرواز باز کند و بپرد.با اینکه هزینه ها طاقت فرسا بود و باید کارهای متفاوتی مثل عکاسی میکرد اما ارهارت آموخت که چگونه پرنده باشد و آسمان را مال خودش کند. در ۱۹۲۱ بود که رز ما پرواز انفرادی را در پیش گرفت و اولین هواپیمای خودش را گرفت. یک کینر ایرستر(Kinner Airster). او حتی پیش از اینکه گواهینامه بگیرد ثبت رکورد های تاریخی را آغاز کرد آن هم با ثبت رکورد ارتفاع ۱۴۰۰۰ پایی زنان در سال ۱۹۲۲. یک سال بعد،ارهارت شانزدهمین زنی شد که گواهینامه خلبانی رسمی فدراسیون بینالمللی هوانوردی را دریافت کرد.
سال 1928 بود که او دوباره نامش را در تاریخ ثبت کرد،اولین همراه زنی که بر فراز اطلس پرواز کرد و اقیانوس او را نبلعید. البته این پرواز به خلبانی ویلمر استولتز و لو گوردون از نیوفاندلند به ولز،قرار بود توسط خود او هدایت شود اما مردان کل راه هواپیما را به دست گرفتند. بانو در آخرین پرواز از ولز به انگلستان، هواپیما را به پرواز درآورد. رز ما در 20 مه 1932 نیوفاندلند را ترک کرد و وقتی 15 ساعت بعد، در 21 مه، در ایرلند شمالی فرود آمد،تاریخ ساز شد.نامش حالا چنان میدرخشید که نیاز بود موقع دیدن نامش عینک آفتابی بزنند به جای عینک مخصوص پرواز! پس از جناب چارلز دومین نفری بود که تنهایی این راه را سوار باد شده،اولین زنی که با تمام زیبایی هایش اطلس را فتح کرد و همچنین نخستین فردی که دوبار بر فراز آن با اتوبوس قرمز کوچک پرواز کرد. با وجود آتش و یخ و مردان،بله،مردان،او سوزش را نادیده گرفت و گذاشت بال ها باد را بشکافند با این خیال که دوشیزه های کوچک فردا اسمش را بدانند. با آزادی اش.
گمان میکنیم که شما اتوژیور را در کارتون ها دیده باشید،همان بالگرد ملخی با پره های چرخان و یک پروانه،به ظاهرش نمیخورد اما آموختن همه چیز سخت است. ارهارت در کمتر از یک ساعت،در کمتر از نیمی از یک ساعت،در یک ربع توانست این بالگرد را رام کند،حتی با آن رکورد ۱۸۴۱۵ فوتی را در یاد گذاشت و دوبار هم مرز کشور را رد کرد. ایالات متحده کوچک نیست،چین نیست اما کوچک هم نیست و آملیا پس از گذشت فقط سه ماه از ثبت رکورد درخشان خود و فتح اطلس،بدون توقف و تک و تنها با عنوان یک زن سراسر این کشور را با اتوبوس قرمز کوچک خود،یک هواپیمای لاکهید 5B ، در روز های و ۲۵ آگوست ۱۹۳۲ طی کرد.۲۴۴۷ مایلی زنان هم به نام او خورد. رکورد های او و...،رکورد های او چنان زیاد هستند که نمیشود در چنین مطلب حقیری بیان کرد!از مدالی که به اندازه خودش درخشان نیست هم نمیشود سخن گفت! او با حمایت جورج پاتنم،که متأسفانه شوهرش بود،پس از جلب توجه بین الملل از این شهرت و دستاورد های بی کرانش برای تبدیل شدن به کارآفرین و مدافع حقوق باحالی با اتوبوس استفاده کرد.
ارهارت یک زن بود،هیچ بانوی عاقلی در این کره خاکی نیست که از زنان حمایت نکند.او یک مسابقات پرواز مخصوص زنان را سازماندهی کرد. مسابقات قهرمانی هوایی زنان که در اوت ۱۹۲۹ برگزار شد، اولین مسابقه هوایی بین قارهای برای زنان بود که باعث شد چشم های کنجکاو و دهان فضول توجه اشان جلب شود و مردم حواسشان به رقابت باشد.خلبانان نشان دادند که زنان فقط در آشپزخانه نیستند،بلکه دریای سفید را با ناهموار ترین موقعیت همچون قلب های ضعیف فتح میکنند. پرنده داستان ما سوم شد. پس از مسابقه جرقه ای در ذهن شرکت کنندگان زد،یک ایده،نه ایده اینکه شام چی بگذارند،ایده بنا کردن سازمانی برای حمایت از خلبانان زن. هر زمانی هم باشیم نبود استقلال برای بانوان،همیشه اصلی ترین نکته است و آنهایی که به زمین راضی نیستند قرار نبود با این کنار بیایند از این رو دست در دست هم از بین ۲۸۵ خلبان زن دارای مجوز آمریکایی در آن زمان، ۹۹ نفز به عضویت رسمی درآمدند. آنها این سازمان را نود و نه نفر نامیدند و آملیا اولین رئیس آنها شد.
رز جک زیبا بود،با خروشی در قلبش که اطلس هم زمین زد،رز داستان ما،آملیا،هم همان خروش را داشت اما فلک قوی تر بود. او همه چیز بود،یک خلبان،یک نویسنده،یک طراح،یک استاد،یک فعال سیاسی و یک زن زیبا.بیشتر از همه این ها او یک پرنده بود. میگویند فرشته ها بال دارند و به جرأت میتوانم بگویم او بال داشت و از این رو باید پرواز میکرد.باید تلاش میکرد. در ۲۱ مه ۱۹۳۷، ارهارت از اوکلند که مکانی در کالیفرنیا است،برای دومین تلاش خود با عنوان اولین زنی که دور دنیا را پرواز کرد، به پرواز درآمد. آن روز شوم دوم جولای بود،آملیا در حالی که هنوز در حال پرواز به دور دنیا بود،در نزدیکی جزیره هاولند در اقیانوس آرام ناپدید شد.بله تمام این کلماتی که در دل خواندید درمورد رزی است که در میان ابر ها گم شد انگار که دریای سفید تحمل زیبایی اش را نداشت. دولت با تمام توان به دنبال او گشت و بزرگترین عملیات برای پیدا کردن هواپیمای گمشده را اجرا کردند اما هیچ به هیچ.
آسمان اتوبوس قرمز کوچک و رز خارق العاده ما را دزدید و تا امروز هم برنگردانده.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بالاخره منتشر شدشدشددش
عالی بود
متن ناناز بلا از یک نانازبلا
هاها
خیلی قشنگ نوشته بودی خسته نباشی ❤🔥
ممنون که وقت گذاشتید
واقعا این مدل ادیتت خیلی قشنگهه
خوشحالم خوشت میاد ازش
بالاخره منتشر شدددد
بالاخره!
عالی بود اودینم خسته نباشیی
ممنون اژدها عزیزم
نعععع دیر کردمممم
نه والا
نخست؟
بله!
عالی بود
ممنونم.