این پارت ۴ از ادامه ی داستانم است.
از ماشین پیاده شدیم . حیاط عمارت رِجبی ها خیلی ساکت و خلوت بود .
با توجه به اینکه با الکس جنگیدیم و او را شکست داده بودیم طولی نکشید که برای ترمیم خرابی ها و یادگیری درس هامون بیشتر تابستان را صرف مجیستریوم کردیم و فقط دوهفته به آزمون کالجیوم مانده بود.
_____________
در همین حین کیمیا از در خانه خارج شد به سوی من و تامارا آمد و همراهش پسری قد بلند با موهای بلوند ، چشمانی سبز و صورتی کک و مکی از خانه خارج شد و تازه هوک را هم دیدم .
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
توروخدا پارت پنجم زود بزار،ماه سرخ هم که خیلی عالیه اونم زود بزار،درکل از نظر من یه رمان نویس خیلی حرفه ای میشی،منم قدرت نوشتاریم قویه،درکل با قدرت ادامه بده،دقیقا این داستان کالجیوم حس همون مجیستریوم اصلی رو می ده😍♥️
نظر لطفته، چشم حتما سعیم رو میکنم زود بزارم پارت ها رو 🥰❤️🫶🏻
دستت درد نکنه فوق العاده است♥️♥️😍😍😍