جودیp3

روز بعد در مدرسه جودی تمام حواسش را به ان پسری داده که در ان کلبه دید اون پسر همکلاسی جودی است اسمش کانیور است کانیور جوری رفتار می کند که انگار دیشب حتی جودی را ندیده زنگ تفریع سومه وجودی ارام کیفش را برمی دارد و از مدرسه جیم میشود به سمت کلبه می دود

بعد از مدتی به کلبه درون جنگل میرسد گوشی خود را از کوله اش بر می دارد و از کلبه فیلم میگیرد در حال فیلم برداری وارد کلبه میشود کمد هارا باز می کند تا اینکه در کمد وسط عکسی عجیب می بیند می خواد عکس را بردارد همان لحظه که به عکس دست میزند بیهوش میشود

بعد از مدتی به هوش می اید همان پسر را میبیند :«نگفتم دیگه اینجا نیا فکر کردی فقط خودت بلدی از مدرسه جیم بشی» جودی با صدای بلند می گوید:«من یه سوال دارم لطفاً به سوالم جواب بده کانیور»کانیور به سمت در میرود:«نه من رفتم» می رود و در را محکم می بنندد بعد از ده دقیقه از پشت در صدایی می اید کسی در را باز می کند بله اون اریکا هست هم اتاقی جودی جودی می پرسد:«اریکا تو اینجا چیکار میکنی» «دیدم از مدرسه فرار کردی اومدم دنبالت»«از کجا فهمیدی من اینجام»«دیدم امروز به کانیور خیلی دقت میکنی تو هم رفتی کانیور رفت»

جودی پرسید:«نکنه کانیور رو دنبال کردی»«اره حالا بزار دست و پاهات رو باز کنم بریم»اریکا دست و پاهای جودی را باز کرد و انها از کلبه فرار کردن انها تند تند می دویدند تا مبادا کانیور انها را پیدا کند به خوابگاه رسیدند وقتی وارد حیاط شدند خانم مدیر انها را دید و با صدای بلند گفت:«اریکا و جودی بیاید اینجا»اریکا و جودی گفتند:«بله خانم مدیر»و به سمت خانم مدیر رفتند