قسمت ۳۹؟ این داستان: ازگارد افسانه ای.
صبا: پس از چند روزی استراحت، همه میخواستن برگردن به زندگی خودشون، کلینت پیش خانوادش و ثور هم به آزگارد. تونی: ثور شاید بهتر باشه بیشتر بمونی. ثور: من باید بقیه سنگ های ابدیت و پیدا کنم. رفتنم واجبه. استیو: باشه. مراقب باش. ثور: هی، داشتم فکر میکردم که تو رو با خودم ببرم. تونی: چی؟ صبا: عامم ثور من.. نمیدونم.. ثور: تو تنها بچه ای هستی که از یه سیاره دیگه و از یک نژاد دیگه تونستی لیاقت بلند کردن چکش من رو داشته باشی. دوست دارم پدرم ببیندت. صبا: ... اودین؟ واو.... تونی: پیادشو باهم بریم. همونطور که خودت گفتی بچس، نمیشه. صبا: تونی..تونی: نه نگا کن ،اونجوری منو صدا نزن. اجازت با منه. منم نمیدم. صبا: قول میدم اتفاقی نیوفته، منم دوست دارم آزگارد و ببینم. تونی: چی میگی؟ مگه اردوی مدرسس؟! صبا: کمتر از یک هفته برمیگردم.... پلیزززز. تونی: ۷ روز!؟ نه. صبا: ۵ روز؟ تونی: نه. صبا: استیو میشه کمک کنی؟ استیو:هاع؟... ۳ روز؟ تونی: ۲ روز و بست. صبا: اه، خیلی نچسبین واقعا.
تونی: هنوز پات خوب نشده میخوای بری فضا.
Thor: let's go little one.
تونی: ثور، میسپارمش دست تو. ثور: هرطور شده ، برش میگردونم.... صبا: هی! تونی، اینجا میمونی تا برگردم؟ تونی: ۲ روز! صبا: باشه باشه
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
YOU CANNOT LIVE WITHOUT TRUST ISSUES AFTER THIS.
😔
عالییییی🤍✨
به رمان منم سر بزنید خو و لایک و نظر مهمونم کنید ❤️🔥
مایل به حمایت و پین؟!
@𝐖hite𝐖idow
😔چون قسمت بعدی اسپشیاله😔
______
جووون😔
عالی بود داداش
چه جای حساسی تمومش کردیییی
😔چون قسمت بعدی اسپشیاله😔
صبا ژون-🤡🥰
کاش یکی به تونی بگه تو بر نگران love life خودت باشش