7 اسلاید صحیح/غلط توسط: TUX انتشار: 4 ماه پیش 248 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
منتشر شه لطفا P36
ساعت دوازده و ده دقیقست ولی کسی اینجا نیست.نکنه نمیخواسته بیاد؟ نه بابا این چه فکریه. مغزم داره میخورتم وقتی سه دقیقه میگزره و همینطوری که به بیرون نگاه میکنم سایه بلندی روی یکی از سکو ها میوفته. شبیه ادم نیست اروم دستمو میبرم سمت چوب دستیم و سایه نزدیک تر میشه یهو دست سردی روی شونم میاد با پا لگد میزنم و هلش میدم و چوبدستیمو سمتش میگیرم. تا کلاشو میده عقب و میگه=اروم باش منم دراکو)
چوبدستیو سمتش نشونه گرفتم میگم=کلاتو بده عقب) اروم کلاشو میده پایین و نور ماه به چشماش میخوره. چشمای طوسیش. از اولین باری که دیدمش چشماش بنظرم برام خیلی خاص بود. چوبدستیمو اروم میارم پایین چون شکی درش نیست که اون مالفوی نباشه. کی صدای اروم و چشمای تیله ای طوسی مثل دریکو داره؟ از نظر بقیه اون بزدل و ترسوعه و خودخواه. از دید من نه. خب شاید علاقه آدمو کور میکنه. یه قدم میاد نزدیک و نور کمی به کل صورتش میخوره. یه قدم دیگه میاد جلوتر و دوباره نور از صورتش میره. آروم میگه=فکر کردی اسنیپ ام؟) خیلی اروم حرف میزنه و اروم میخنده. میگه=خودتو پرت نکنی) وقتی سایشو دیدم برای دفاع از خودم چوبدستیمو کشیدم و به لبه برج چسبیدم. با دست راستش کمرمو میگیره و میارتم یکم جلو و دلیلش مثلا اینه که پرت نشم. دوتا دستشو میکنه تو جیباش. امیدوارم نور تو صورتم نباشه و سرخ شدن گونه هامو نبینه.
میگه=اینجا خیلی قشنگه) به آسمون نگاه میکنه و میگه=یه شبایی میام راستش اسنیپ دوسم داره و میزاره که بیام به شرطی که امبریج نفهمه.) با دستش به سمت راست اسمون اشاره میکنه میرم کنارش وایمیستم و به اونجایی که اشاره کرده نگاه میکنه=اونو میبینی؟ ستاره زئوس عه. مامانم میگه شب تولدم خیلی پرنور شده بود. سابقه نداشته. میگه ستاره ی منه) خنده کوچیکی میکنه و ادامه میده=آخه مامانمم خیلی اسمون و دوست داره) مطمعنم هرکسه دیگه ای هم بود ازین دریکو خوشش میومد. کاش به همه همین وجهاشو نشون میداد. میگه=دیدیش؟) میگم=نفهمیدم کدومی میگی ببخشید) میگه=هروقت خواستی بگو با تلسکوپ نشونت بدم) میگم=باشه مرسی) چی بگم؟ منم باید حرف بزنم بلخره.
میگم=درس چطوره؟) دمت گرم لیا این چیبود گفتی. میگه=فاقد اهمیت) میخندیم و میگم=چی میخوای بخونی؟) میگه=بابام ولم نمیکنه مجبورم میکنه برم جادو سیاه البته خودمم بدم نمیاد ولی...نمیدونم) میگم=منم میرم البته اگه قبول شم از اول سال یه کلمم به درسای امبریج گوش نکردم) میگه=منم) و دوباره این موضوع هم تموم میشه. همچنان دستاش تو جیبش به میله نزدیک میشه میگه=کریسمس چطور پیش رفت؟) میرم جلوش و میگم=فرد و جرج بهم معجون بچه شدن دادن باحال بود ولی کل کریسمس بچه بودم) میگه=وای کاش میدیدمت) میخندم.
میگه=تابستون.. بازم پیش ویزلی هایی؟) نمیتونم هیچ اطلاعاتی که با محفلم یا کجاییم بدم. میگم=چطور) از ارتباط چشمی خیلی جلوگیری میکنه. میگه=همینطوری) میگم=خب آره احتمالا...تو چطور بود کریسمست؟) میگه=کسل کننده مثل همیشه تو یه عمارت با مامان و بابام بدون اینکه حتی بیرون بریم نمیدونم بابام درگیر چی شده ولی حتی بزور میدیدمش) درگیر چی شده ذهنمو درگیر میکنه. میگم=شاید با مامانت خوب میشه اگه برین بیرون و ستاره هارو ببینین) میخنده و میگه=درگیر بابامه) ازینایی نیست که الکی زندگیشو بد جلوه بده تا توجه بگیره نه. واقعا خانوادش اینطورین.
میگه=کاش میتونستم کمکش کنم. نمیدونم چشه ولی حتی نمیبینم بخوابه) میگم=درست میشه) میگه=فکر نمیکنم) دست راستش که حالا بیرونه رو میگیرم و اروم فشار میدم هنوز داره به جلو نگاه میکنه. ولی وقتی دستشو میگیرم با گوشه چشم میفهمم که نگاه میکنه. میگم=منم...قبلا با سیریوس خیلی وقت میگذروندم و باهم بودیم مامانمو که حتی یادم نیست ولی سیریوس زندگیم بود و هست. فقط حتی درست نمیتونم بشینم باهاش حرف بزنم.) میگه=نمیبینیش؟) میگم=مثل بابای تو. حتی نمیدونم چشه) دستم که توی دستشه رو فشار میده و دیگه از ارتباط چشمی جلوگیری نمیکنه. واقعا من با سیریوس وقت زیادی نمیگذرونم. بغضم میگیره. چون هیچوقت به این موضوع درست فکر نکرده بودم و واردش نشده بودم. میگه=خوبی؟) میگم=اره اره) میگه=با هیچکس دیگه ای نمیتونم درمورد این چیزا صحبت کنم و اینکه دارم به تو میگم... شاید برام یه پیشرفته) و خنده کوتاهی میکنه. جوری که انگار میخواد بحثو عوض کنه میگه=او میخواستم ستارمو بهت نشون بدم)دستمو میکشه و میریم سمت تلسکوپ وسط برج و از توش نگاه میکنه و میگه=ازین استفاده نمیکنن؟ چرا اینطوری شده) چوبدستیشو درمیاره و دوتا ورد میگه و دوباره توی تلسکوپ رو نگاه میکنه. میگه=اها درست شد خب زئوس کجایی) میگم=درمورد این چیزا با دوستاتم حرف نمیزنی؟) متوقف میشه سرشو بیرون میاره و میگه=براشون مهم نیست...نه که مهم نباشه...نمیشه پیششون راحت بود چجوری توضیح بدم) میگم=میفهمم) میخندیم. میگه=پیداش کردم)
میره کنار و من نگاه میکنم و میگه=دیدیش)میگم=ستاره ی دریکو) میگه=ازین به بعد ستاره جفتمونه. درموردش با هیچکس جز تو حرف نزدم) چشممو بیرون میارم و فقط بهش نگاه میکنم. میگه=میدونی که احمقم تو ابراز علاقه) میگم=بس کن) میرم جلو و... (ازم به خاطر این اتفاق تشکر کنین🙏🏻)
7 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
32 لایک
پارت مورد علاقم با اختلاف اینه🙏🏻😔💕
یه هفته گذشت..چرا پارت بعدی رو نمیذاری؟،می خوای دل ما رو برای اتفاقات بعد آب کنی🫠✨️
ای بابا.،،،🥺
هفت روز گذشت..
و هنوز اثری از نویسنده نی
سه ماه هههههههه
چهار روز گذشته...
و tux پارت جدید نذاشته،
در انتظار پارت بعدی؛
نوشتی پارت بعد رو ؟!
وای دوباره رفتم خوندمش 😆😆😆😆😆👍👍👍👍👍👍
عالیییییییی
تو دوروز اول تا آخرشو خوندم پارت بعد
اوخییی
ببین دست بوص ناظرمااا😀😀👋
اصن روزم عالی بیدددددد
هه هه هه😃😃
واقعا ناظر این عشقمه
عالی
پاترهد ها لطفا به نظرسنجی آخرم سر بزنید و نظرتون رو بگید
پین؟
♡
پارت بعدی رو کی مینویسی؟
دارم مینویسم