«✧ ✩صدای پنهان✧ ✩»

سلام عزیزان 🌷💖 این اولین تست داستانمه خوشحال میشم حمایت کنید 😁💕 تم پیج عوض شد انفالو نکنین🪷

سلام من میا هستم از همین اول میگم که زندگیم خیلی خسته کننده من مشکل لکنت زبون دارم همیشه دوست داشتم خواننده بشم ولی بخاطر این مشکل موفق نمی‌شدم وهربار از کمپانی های مختلف اخراج میشدم ولی یروز..... ۲۳ژانویه۲۰۱۳ میا:ممامان مامان (با بغض) مامان/م:چیه دختر میا:مامان من دددیگه خسته شدم دیگه نمیخوام خخخواننده بشم همش رد میشم مامان/م:خب خواننده نشو میا:مامان واقعا ممنونم از نظرت(با تعجب) میا ویو:از حرصی که داشتم رفتم اتاق و درو محکم بستم بی صدا

گربه میکردم و از خدا گلایه میکردم دیگه نامید شده بودم تو همین فکر بودم که یادم اومد باید برم سر کار پاره وقتم راستش پدرم وقتی خیلی بچه بودم فوت کرد منو مامانم هم مجبور بودیم همش کار کنیم تا خرج خودمونو دربیاریم حاضر شدم ورفتم رسیدم مثل همیشه ماریا پرید تو بغلم(دوست صمیمیش) ماریا:دختر دختر خبر دارم چه خبرهایی میا:خب چ چه خبری بگو ماریا:یه کمپانی هست که به یه آیدل فوری نیازمنده تو برو دیگه

میا:برو بابا م م من خیلی وقته بیخیالش شدم ماریا:وا منظورت چیه صدای تو محشره میا:ماریا به من نگا کن چی میبینی ها بنظرت ش ش شوخیه توی جمع که همه هستن برم آهنگ بخونننم اونوقت لکنتم بگیره چی من از ۱۸تا کمپانی حذف شدم (بابغض) ماریا:گوش کن میا چرا باید اینو بهونه کنی میا:گفتنش برای تو راحته تو خیلی راحت حرف میزنی ن ن ن نظراتتوبیان می‌کنی حالا هم برررو سفارش هارو بگیرتا

دیر نشده میا ویو:بی صدا اشک می ریختم که یه نفر اومدتبلیغ همون کمپانی ای که ماریا گفت رو بهم داد منم سریع پرتش کردم رفتم سر کارم پرش زمانی شب: خیلی زود رفتم خونه که دیدم مهمون داریم خالم و دختر خالم بودن سریع رفتم بهشون سلام کردم و رفتم داخل اتاق به چهره ی بی روحم خیره شدم داشتم با گوشیم ور میرفتم که یاد حرف ماریا افتادم

میا:ینی کمپانی ممنو قبول می کنه وایییی میا بیخیال وایسا ش ش شاید واقعا قبول شم یهو زد به سرم که ثبت نام کنم با اینکه امیدی نداشتم رفتم رو لینک کلیک کردم برام اعلامیه اومد از خودم فیلم بفرستم یکی از فیلم های خوانندگیمو فرستادم ولی ................