سلام💜 اومدم با یه داستان دیگه.
داستان شاهزاده مشرق زمین و پرنسس مغرب زمین: در مشرقزمين پادشاهى زندگى مىکرد که يک پسر داشت و هر چه مىکردند که از بين دختران مملکت دخترى را براى همسرى برگزيند روى مىتافت تا اينکه پادشاه در خشم شد و دستور داد که او را بر بلندى کوهى زندانى کنند. در مغربزمين هم پادشاهى بود که داراى دختر بسيار زيبائى بود و اين دختر هم، هر که به خواستگارىاش مىرفت پس مىزد و مىگفت: ‘تا روزگار چه پيش آورد.’ پادشاه هر چه کرد ديد نمىتواند دخترش را به اينکار راغب کند، دست آخر بهانه گرفت و او را در قلهٔ کوهى زندانى کرد.
در مملکت پسر پرىاى زندگى مىکرد که روزها به بيابان مىرفت و غروب هنگام عازم شهر مىشد. يک روز در راه به آن قلهٔ کوه رسيد و ديد که پسر جوانى آنجا خوابيده است، و يک شمع در پائين پاى او و يک شمع در بالاى سرش مىسوزد. انگار که دلش سوخت ولى راهش را گرفت و به شهر رفت. در مملکت دختر هم يک پرى زندگى مىکرد که هر روز صبح به بيابان مىرفت و شبهنگام باز مىگشت.
يک روز در راه به کوهى رسيد که دختر در آن زندانى بود، و ديد که دختر خوابيده است و يک شمع در بالاى سرش و يک شمع در پائين پايش مىسوزد. با خود گفت: ‘دختر به اين زيبائى اينجا چه مىکند؟’ ولى راهش را گرفت و به شهر رفت آن دو کوهى که دختر و پسر را در آن زندانى کرده بودند بههم نزديک بود و آن دو پرى که از آن کوهها بازمىگشتند در جائى با هم برخوردند. پرىاى که پسر را ديده بود، گفت: ‘من در قلهٔ کوه به جوانى برخوردم که خواب بودو در بين آدمىيان مثل و مانندش را تاکنون نديدهام.’ و پرىاى که دختر را ديده بود گفت: ‘من هم در قله آن کوه دخترى ديدم که مثل قرص قمر مىتابيد، خواب بود و من بيدارش نکردم.’ اين دو پرى با هم به گفتگو بودند و هريک مىگفت آنکه او ديده است زيباتر است. گفتند: ‘حالا که اينطور است مىرويم و آنها را در کنار هم مىگذاريم تا ببينيم که زيباتر است.’ آمدند و آمدند تا به دختر رسيدند. او را برداشتند و بردند در کنار جوان گذاشتند و چون ديرهنگام بود و خسته بودند گفتند: ‘کنار هم بمانند تا صبح که از هم جدايشان کنيم.’
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
سلام 💓
پست عالی بود 💓
________
کاربر ꪶꪊꪀꪖ « توی لیست دوستام » پست های خیلی خوبی دارم و اگه دنبالش کنید بک میده پس همین الان برو و به اکانتش سر بزن 💓💓
حتما تو هم خیلی به امتیاز نیاز داری🌷
پس مشکلی نیست میتونی توی نظرسنجی آخر من شرکت کنی🌱
یه قرعه کشی ده هزار امتیازی!هرشانس فقط ۲۰۰ امتیازه.پس بدو و شانس خودت رو امتحان کن تا ظرفیت پر نشده
پین؟
یاد افسانه های ایرانی افتادم هر دوتا کتابش و خوندم همه ش تو این سبکه
و همیشه از اینکه دوسه تا زن میگیرن بدم میاد ولی قشنگ بود
عالی بود🌷
________________________________
یه قرعه کشی ۴۰۰۰۰ امتیازی داریم😉
هر شانس فقط ۳۰۰ امتیاز 🥳😁😇
پس بدووو شرکت کن تا از قرعه عقب نمونی😍👌🏻
به نظرسنجیم(قرعه کشی)سر بزنید🌱✨
پین؟ادمین اگه ناراحت شدی پاک کن
چقدر زیاده😵😵
ب امتیاز نیاز داری؟
قرعه کشی80,000امتیازی
ب نظرسنجیم سربزنید
هر شانس ۲۰۰امتیاز
ادمین پین؟