🌿اهنگ اخر 🌿پارت ۷

ادوارد : خب راستش فهمیدم هلن اون تصادف اتفاقی نبوده، کار اون پسره بوده، وقتی ماجرا رو از زبون اون پسر شنیدم اسمش مارکس بود خب همه چی یادم اومد چند روز پیش به یه بهانه آب باهاش رفتم دیدم عمو جک رو یادته همیشه میومد

خونه شما هر وقت میومدم باهات تمرین کنم اون رو میدیدم به مارکوس گفتم میرم از تو ماشین کیف اش رو بیارم که مارکوس به عمو جک گفت که به تو دارو تزریق کردن تا مریض بشی من اولش فکر میکردم مثل سرما خوردگی باشه این قدر هم بی رحم نباشن اما نبود اگه زود تر فرار کرده بودم اینطوری نمیشد و البته مرگ خوانواده تو تقصیر جک بوده اون به پدر تو خیانت کرده برای اینکه مال پدرت رو بالا بکشه حالا هم تو رو میخواد از بین ببره چون وارث هستی

لوکا : پس برای همین بود که میومده بودی اگه تقصیر اونا باشه درمانش هم پیش اوناست نه ادوارد : به نظر تو درمان داشت نمیگفتم پیدا نمیکردم هلم: هق هق مهم نیست دیگه همچی تموم شد فقط کاش عمو رو میدیم هق میگفتم

یعنی مال و منال اینقدر ارزش داشت مارکوس مثل برادرم بود هق هق اون یک دروغ گو هست هق خوب شد میا : پس ا.ع.ت.ر.ا.ف اشم دروغ بود خوبه که قبول نکردی لوکا : چی اوک عوضی رو تو ک.ر.ا.ش بوده هلن : همش دروغ بوده الان میفهمم چرا دیگه اسرار نکرد کلوئی : بیخیال بیاین بریم استراحت کنیم فردا بریم خرید من : واسه چی کلوئی: نکنه میخوای با لباس کهنه کلیپ آنگ مون رو ضبط کنی لوکا: برای اولین بار موافقم الکس : اهم اهم منم وجود دارم ها کلوئی: خب میبینیم دیگه به ما چه تو حرف نمیزنی . الکس: هیف که....