
داستان بازگشت به قلب من ( جیمین ) ۳
جیمین: پس قبوله 😁 ا.ت : اه نهههه جیمین : اره بعد دو ساعت بحث بچگونه رو کاناپه نشسته بودیم و فیلم میدیدیم عین بچه ها سرش رو گذاشته بود رو شونم و خودش لوس میکرد خیلی خنده دار بود ا.ت : دوست دارم جیمین : سال ها منتظر این کلمه بودم یهو گوشیم زنگ خورد از اون حال و هوا اومدم بیرون و جواب دادم برادرم بود داشت میگفت کجایی مدیرم نیست خنده های ریزی میزدم و میگفتم من بیرونم مدیر و نمی دونم بعدش که قطع کردم متوجه شدم فیلم تموم شده ا.ت : جیمینا من فیلم و ندیدم میشه یکی دیگه ببینیم؟
خندید و بلندم کرد و گفت الان دیگه باید مثل دخترای خوب بخوابی مثل یه رویا بود که تمومی نداشت میترسیدم بخوابم و خواد دیده باشم ولی میدونستم اگه بیدار شم دست جیمینی تو دستامه صبح که بیدار شدم رفتم دیدم صبحونه رو اماده کرده فقط جیمینی میتونه جذاب و کیوت رو یجا باشه وقتی صبحونه خوردیم رفتیم سر کار قرار گذاشتیم موضوع فعلا مخفی بمونه ولی مطمئن بودم همه شرکت بزودی میفهمیدن اخه مگه میشد جیمین نگه
صدای زنگ خطر شرکت خورد ترسیدم و سریع رفتم طبقه بالا که ببینم جیمیگ و بردارم خوبن پیداشون نکروم ترسیدم صدای لطفا شلوغ نکنید تو ذهنم اکو میشد که یهو جیمین و دیدم که جلوم زانو زده و داره ازم خواستگاری۳ میکنه هل شده بودم ولی خندیدم و قبول کردمم بعد از کار رفتیم خونه ی جیمین که هیچی نشده بحث ازدواج و کشید وسط ا.ت : جیمین منو تو یه روزم با هم نبودیم بزار فعلا نامزد بمونیم جمین : میخوام عشقم و تو لباس عروس ببینم
با کلی حرف زدن نامزدیمون دو ماه بیشتر طول نکشید و داشتیم لباس میخریدیم تالار خیلی بزرگ بود و کلی مهمون داشتیم یه لباس عروس خیلی خوشگل برداشتم خیلی دوسش داشتم وقتی پوشیدمش جیمین خیلی نگام میکرد جیمین میدرخشید و همش منو میخندوند عروسی شروع شده بود و بالای ۲۰۰۰ مهمون داشتیم بعد دادن انگشتر به هم دیگه و بریدن کیک و ......... یه زندگی تازه شروع کردیم
مرسی که حمایت کردید این هم پارت اخر اگر دوست دارید میتوانید انتخاب کنید از چه کسی داستان بنویسم🌺
مراقب خودتون باشید🌺
داستان های جدیدی تو راهه🌷🌺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
از جونگ کوک هم لطفا بزار ممنون❤
خیلی قشنگه
داستان منم بنگر😇
خیلییییییییییییییییییییییییی اصلا کارت حرف نداره 🥺🥰
می تونی از شوگا هم بسازی ؟ 🥺🥺😁
وای پارت بعدی کی میاد بخدا منو کشتی پارت بعدی بدهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
بد شد باید یکم کشش میدادی .
ولی بالاخره زحمت کشیدی و بخواطر همین عالی بود🥰
سلام چه باحال بود حتما ادامه بده
یه رمان بهت معرفی کنم برو بخون خیلی باحاله .. اسمش ارزوی پنهان هست محشره اسم نویسندش هم shailan
ولی عالی بود
یا سکینوس گیلان 😱😱( از فیلم سه فراری 😁) چقدر زود تموم شد که😑😑