گذشتگان هاگوارتز پارت ۱۱ ساخت خودم

البوس وارد ماشین شد و زد زیر گریه جینی و هری هم وارد ماشین شدند و هری چیزی به البوس نگفت و راه افتادند

چند دقیقه بعد.........

البوس به منظره خیره شده بود و در همان هین اسکورپیوس وارد ذهنش شد و دیگر به منظره نگاه نکرد

اسکورپیوس از ماشین پیاده شد و استوریا گفت برات یه سوپرایز دارم و اسکورپیوس درب خانه را باز کرد و خاله اش را دید و خشکش زد و گفت مادر سوپرایزت این بود؟ استوریا گفت بله خاله ات اومده پیشت اسکورپیوس گفت ولی... دراکو گفت مودب باش اسکورپیوس و خاله گفت ولش کن دراکو تو از همون بچگی به دیگران گیر میدادی و دراکو چیزی نگفت و وارد خانه شدند

البوس که همیشه از دست دیگران ناراحت میشد زود درب خانه را باز کرد و وارد شد خانه بسیار تاریک بود هری و جینی وارد شدند

البوس از پله ها بالا رفتن وارد اتاقش شد

۱ ساعت بعد......

خاله با خنده گفت حالا اسکورپیوس درست چطوره؟ اسکورپیوس چیزی نگفت و دراکو گفت امروز امتحان معجون سازی داشت و نمره خوبی نگرفته بود و برای همین الان اینجاست استوریا از اشپزخونه بیرون رفت و در دستش چای و کیک بود خاله گفت دوستت کیه اسکورپیوس؟ اسکورپیوس به ارامی گفت البوس پاتر خاله گفت پسر همون هری پاتر؟ دراکو سرش را تکان داد استوریا گفت بفرمایید!

جینی درحال پخت غذا بود و هری روزانه می خوند جینی داد زد البوس! غذای مورد علاقت رو درست کردم البوس گفت نمی خوام! هری گفت دیگه چیزی برای خوردن نداریم البوس گفت مهم نیست می خوام از گشنگی بمیرم و هری گفت باشه اگه می خوای و هری و جینی شروع به خوردن کردند در همان هین هرمیون اومد و به هری گفت سلام باید بریم اداره

خاله گفت خیلی ممنون استوریا و دراکو من دیگه باید برم و دراکو گفت می رسونمت و از خانه خارج شدند استوریا گفت حالا وقت درس خوندنه اسکورپیوس سریع فرار کرد و به اتاقش رفت استوریا گفت از دست تو