خی اینم پارت 7 داستان برید بخونید
هلما:داشتیم میرفتیم سمت ماشین که یهو یه ماشین باسرعت داداشت میومد سمت جیهوپ😳اون لحظه نمیدونستم باید چیکار کنم باتمام توانم دویدم و جهوپ رو هل دادم بعد چند دقیقه چشمام سیاهی رفت آخرین صدایی که شنیدم این بود میگفتم هلما بلندشو😭جیهوپ:دیدم هلما داره با تمام توان میدوه منم تعجب کردم که یدفعه دیدم یه ماشین داره یا تمام سرعت به سمتم میاد اون لحظه چشمام رو بستم ولی انگار که ماشین بهم نخورد یه نفر منو هل داد وقتی چشمام رو باز کردم هلما رو غرق درد خون دیدم 😥هلما هلما پاشو هلما یکی زنگ بزنه آمبولانس لیا:بعد چند دقیقه آمبولانس اومد و هلما رو برد جیهوپ با آمبولانس رفت بقیه هم با ماشین نویسنده:سلنا و لیا هی گریه میکردن کوک و نامجون هم داشت دلداریشون میداد ولی جینا گریه نمیکرد این خیلی عجیب بود 🤯 بعد 20 دقیقه رسیدن بیمارستان
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
بچه ها شما کامنت نمیزاری و لایک نمیکنید اینطوری منم دیگه انگیزه ای ندارم لطفا اگر خوندید کامنت بزارید آخه پارت های قبل هیچکس کامنت نزاشته بود 😔