
خی اینم پارت 7 داستان برید بخونید
هلما:داشتیم میرفتیم سمت ماشین که یهو یه ماشین باسرعت داداشت میومد سمت جیهوپ😳اون لحظه نمیدونستم باید چیکار کنم باتمام توانم دویدم و جهوپ رو هل دادم بعد چند دقیقه چشمام سیاهی رفت آخرین صدایی که شنیدم این بود میگفتم هلما بلندشو😭جیهوپ:دیدم هلما داره با تمام توان میدوه منم تعجب کردم که یدفعه دیدم یه ماشین داره یا تمام سرعت به سمتم میاد اون لحظه چشمام رو بستم ولی انگار که ماشین بهم نخورد یه نفر منو هل داد وقتی چشمام رو باز کردم هلما رو غرق درد خون دیدم 😥هلما هلما پاشو هلما یکی زنگ بزنه آمبولانس لیا:بعد چند دقیقه آمبولانس اومد و هلما رو برد جیهوپ با آمبولانس رفت بقیه هم با ماشین نویسنده:سلنا و لیا هی گریه میکردن کوک و نامجون هم داشت دلداریشون میداد ولی جینا گریه نمیکرد این خیلی عجیب بود 🤯 بعد 20 دقیقه رسیدن بیمارستان
سریع هلما رو به اتاق عمل بردن😢شوگا:جیهوپ خیلی نگران بود جیهوپ داداش حالت خوبه هوپی:داداش خودتم خوب میدونی من هلما رو دوست دارم 😍 و نمیخوام از دستش بدم ولی الان بخاطر من داخل اتاق عمله😣شوگا:تقصیر تو نیست که جینا:بعد یک ساعت دکتر از اتاق عمل اومد بیرون همه هجوم آوردیم بهش جیهوپ:آقای دکتر حال هلما خوبه
دکتر:حالش خوبه نگران نباشید تا چند ساعت دیگه بهوش میاد (دوساعت بعد الان لیا داخل اتاق هلما) هلما:آخرین صدایی که شنیدم صدای جیهوپ بود که مگفت هلما هلما پاشو بعدش رفتم یه دنیای دیگه اینجا کجاست من کجام یهنفر:هلما تو تو دنیای مرگ و زندگی میخوای بمیری یا میخوای زنده بمونی دست خودته هلما:منظورت چیه یه نفر:تو باید انتخاب کنی زنده میمونی یا میمیری هلما:میخوام زنده بمونم یه نفر:پس تو این امتحان قبول شد هلما:یه دفعه به یه جای دیگه رفتم اونجا مادربزرگم پدربزرگم که خیلی دوسشون داشتم با دوست بچگیم که از جونم هم با ارزش تر بود بودن یه طرف دیگه هم دخترا با اعضا بی تی اس بودن یه نفر:انتخاب کن میری پیش کسای که از جونت هم بیشتر دوسشون داری❤️ یا میری پیش کساییه بیشتر از جونشون دوست دارن و واسشون مهمی💜هلما:اما اما من نمیدونم باید چیکار کنم یه نفر:میل خودته انتخاب کن هلما:من من میخوام که برم پیش دخترا پیش بی تی اس مخوان رنده بمونم من هنوز به جیهوپ نگفتم دوسش دارم میخوام بدونه که از جونم هم عزیز تره💗یه نفر:پس خداحافظ هلما:یه دفعه چشمام رو کم کم باز کردم لبت بالا سربود لبا: هلما هلما خوبی دکترررررر هلما بهوش اومد دکتر:حالت خوبه جایبت درد نمیکنه هلما:نه خوب خوبم😃کی. مرخص میشم دکتر:اگر حالت خوبه فردا هلما:ممنونم بعد دکتر رفت یه دفعه یا. جبهوپ افتادم بچه ها جیهوپ جیهوپ حالش خوبه جیهوپ:تا تو هستی مگه میشه خوب نباشم هلما:آخیش فکر کردم چیزیت شده💔جیهوپ:الان نگران خودت باش😥

(سه روز بعد) هلما:حوصلم سر رفته 😓 جینا:وای هلما از دیروز که اومدی خونه هی هیمن رو میگی هلما:بیاید با پسرا برسم ساحل سلنا:راست میگه من میرم زنگ بزنم جینا:باشه برو سلنا:به پسرا گفتیم اونا هم قبول کردم رفتیم آماده بشیم(لباس جینا) جینا:وقتی لباس پوشیدم موهام رو شونه کردم و جلوشون رو بافتم چون کوتاه بودن نمیشد مدلشون بدم یه رژ صورتی هم زدم و رفتم پایین دخترا:واییییی😍جینا:چطونه لیا:میخوای دل کی رو ببری💞 جینا:منظورت چیه 🤔سلنا:دختر خیلی ماه شدی جینا:واقعا هلما:اره خیلی خوشگل شدی

(لباس سلنا☝️) سلنا:با دخترا رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت ساحل وقتی رفتیم دیدیم پسرا زودتر از ما رسیده بودن وای خدا نامجون چه خوشتیپ شده بود💜 پسرا:سلام دخترا:سلام خوبید لیا:کوک چقدر خوشگل شده بود 😍اون یه بانی خیلی بانمکه

(لباس هلما☝️) لیا:بچه ها اونجا رو بستنی هست من بستنی میخوام کوک:منم میخوام جین:خوب برید بخرید واسه ماهم بیارید کوک:باشه لیا بیا بریم لیا باشه😊کوک:لیا چه مزه ای میخوری لیا:شکلات کوک:آقا لطفا بهم بستنی..... بدید 😊کوک:ممنون ❤️

(لباس لیا☝️) جینا:دستتون درد نکنه خیلی خوشمزه بود هلما:بریم آب بازی دخترا:بریم

خب تمام شد چالش:به نظرتون کی با کی میفته البته سلنا و نامجون که معلومه بقیه رو حدس بزنید 🤗😊💞
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بچه ها شما کامنت نمیزاری و لایک نمیکنید اینطوری منم دیگه انگیزه ای ندارم لطفا اگر خوندید کامنت بزارید آخه پارت های قبل هیچکس کامنت نزاشته بود 😔