داستان عشق با طمع عذاب ( تهیونگ ) ۲
احساس امنیت نمیکردم ولی قلبم اروم نمیگرفت ترسیده بودم یا عاشق .. ش.
به خودم اومدم دستم و کشیدم و رفتم داخل سالن ارزو میکردم هرچه زودتر تموم بشه وقتی سمت چپ و نگاه میکردم کلی پسر میدیدم که منتظر بودم یه وقت گیر بیارن بهم اعتراف کنند وقتی راست و نگاه میکردم تهیونگ اعصبانی رو میدیدم 😬
وقتی جشن تموم شد رفتم تو اتاقم و خواستم بخوابم که احساس کردم یه چیزی شکست اما صدا از تو اتاق من نبود در اتاقو باز کردم و یه منجیر و دیدم خیالم راحت شد یه نامه بهم داد نامه از طرف پی دی نیم بود نوشته بود میتونم دبیوت کنم 😍 داشتم از خوشحالی پر در می اوردم که به ذهنم رسید اولین اهنگمو بنویسم شروع کردم به نوشتن و تا ساعت ۳ تمومش کردم خیلی خوشحال بودم منو دوستام تو یه گروه بودیم یه گروه ۵ نفره😍❤
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
26 لایک
آقا حرف ندارهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
# بعدی _ رو _ بزار
منتظرم 😉
😭😭 پس کی پارت بعدی رو میزارررییی😭😭😭💔💔💔😭💔😭💔😭💔💔
جون هرکی دوسش داری زودتر پارت بعدی رو بزاررر😭😭😭😭😭😭
داستانت عالی بود
لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
پاررررتتت بعدییییییی لطفاااااا
عااااالی بود
منتظرم
عالی بود لاولی.ما تا پارت بعد رو نگیریم اروم نمیگیگیریم .
عالی بود
فقط اگه میشه زود به زود بزار
آقاااااااااااااااااااااااا پارت بعدی زوددددددد 😢😭😭
من پارت بعد موخام 😭😭😭😭😭گریههههههههه