قسمت ۳۵؟ این داستان: کوچک ترین عضو. قسمت ۳۴ داخل نظرسنجی( منتشرنشده ها) قرار دارد. ناظر محترم داستان بنده تکراری و کم اهمیت نیست، افرادی میخونن.
بعد از جر و بحث کودکانه استیو و تونی، همونطور که تونی قولش و داده بود پیتزا رو زدیم به بدن. بعد هم هرکی رفت خانه ی خود. صبح شد، از خواب پاشدم و دوش گرفتم، وقتی لباسامو پوشیدم و آماده شدم... با یه کت چرم مشکی روی تختم مواجه شدم. آااا وات؟
روی کت یه برگه بود ، برگه: فکر کنم یه لباس بدهکار بودم. استیو: خب؟ صبا: ای خدا نکشتت! گرخیدم. اینجا چیکار میکنی؟ استیو: منتظر اتوبوسم. صبا: میبینم روت باز شده. استیو: در انتظار ری اکشن شما بودم. صبا: اوهوم . ( کت و پوشیدم و جلوی آینه ایستادم) صبا: حالا شدم شبیه تو؟ استیو: اوه نه خیلی جا داری تا شبیه من شی. باید حداقل ۷۰ سانت رشد کنی....صبا: استیو، از دیشب چیزی ذهنمو درگیر کرده. تو... تو اون جنگ و ربات و اینا رو برنامه ریزی کرده بودی نه؟ استیو: از من میخوای راستشو بگم؟ صبا: معلومه که آره، من که خر نیستم. استیو: راستیتش اون ربات و نه یعنی اصلا توقع نداشتم. اما اون شخصی که پشت در بود یکی از مامورهای شیلد بود که ازش خواسته بودم این کار و بکنه. صبا: هعی، میدونستم یه جای کار میلنگه. واستا بینم، اون باشگاهم الکی بود؟ استیو: نه راستش خودمم فکر نمیکردم هنوز مونده باشه. واقعی بود
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
12 لایک
پارت جدید این شاهکار کی میاد
دارم ویرایش میکنم امروز یا فردا
She's finally an avenger
Perfect story
ریکشن کلینت خدا بودددد😂😂😂😂
سرنوشت خاندان خاویر چی میشه؟😨
فصل دوم زندگی در سال ۱۸۴۵ اومد
آقا من پارت بعد رو میخوام
ولی عجب کاستومی طراحی کردی
مثل همیشه عالی
راستی امروز دوباره آیرون من ۱ رو دیدم حتی الانم که این همه سال گذشته بازم عالیه
تشکر. لباس من طراحی نکردم...کتر یه بنده خدایه دیگس ولی آره کارش خوب بوده
خواهش میکنم
آره کارش خوبه
بالاخره ناظر «منشتر» کرددد
😂😂
لباس صبا>>>>>
چرا با اون حرف کیلینت یاد تونی توی هوم کامینگ افتادم؟
.. چون از روی اون برداشتم🤝